هلن بروک مادر کودکان آبی
سرگذشت دکتر هلن بروک، زنی که عمرش را صرف تپش قلب کودکان کرد
دکتر هلن بروک (Helen Brooke Taussig) در ۲۴ ماه مه ۱۸۹۸ در کمبریج، ماساچوست به دنیا آمد. او در کودکی با مشکلات زیادی روبه رو شد که سخت ترینش دست و پنجه نرم کردن با بیماریای به نام «نارساخوانی» بود.
نارساخوانها کودکانیاند که با واژهها آشنایی دارند و در مکالمه از آنها استفاده میکنند، اما توانایی درک و شناسایی نشانههای نوشتاری یا چاپی را ندارند. برخی نیز هر چند توانایی خواندن دارند اما و درک صحیحی از مفهوم واژه مورد نظر ندارند. در آن زمان این بیماری به درستی شناخته نشده بود و هلن تا سالها با خواندن و نوشتن مشکل داشت.
هلم بروک به هر ترتیب و با سخت کوشی بسیار در سال ۱۹۲۱، با هدف تحصیل در دانشکده بهداشت عمومی هاروارد به بوستون رفت زیرا پدرش تصور میکرد این رشته برای زنها مناسبتر است، اگرچه علاقه اصلی او پزشکی بود. در آن زمان امکان تحصیل برای دخترها در رشته پزشکی از جمله در دانشگاه هاروارد فراهم نبود اما به آنها اجازه داده میشد تا در کلاسها شرکت کنند ولی در نهایت به آنها مدرکی داده نمیشد.
آنچه در این مقاله میخوانید
هلن بروک در دانشگاه
هلن مجبور بود جدا از همکاران مرد خود در پشت سالن های سخنرانی بنشیند؛ به علاوه اجازه صحبت با آنها را هم نداشت. بعد از مدتی او درخواست انتقال به دانشکده پزشکی دانشگاه جان هاپکینز، یکی از معدود دانشکدههای پزشکی را داد که در آن زمان زنها را میپذیرفت.او پس از فارغالتحصیلی، در کلینیکی که استادش دکتر ادوارد پرکینز کارتر اداره میکرد، به کار پرداخت.
او در این مرکز بود که به بیماریهای قلبی علاقهمند شده و سپس به مرکز بیماریهای کودکان رفت و با نمایش شایستگیهای فراوانش فقط دو سال بعد توانست به عنوان رئیس بخش کودکان منصوب شود. هلن جوان در سی و دو سالگی یکی از اولین کلینیک های قلب کودکان را در یکی از بهترین بیمارستانهای آمریکا اداره میکرد.
اما زندگی هنوز سختیهای بسیاری برای او در نظر داشت. قدرت شنوایی هلن مشکل پیدا کرد و به مرور کاملا ناشنوا شد؛ در نتیجه توانایی گوش دادن به ضربان قلب بیمارانش را از دست داد. اگرچه در ابتدا تلاش کرد با استفاده از سمعک و لبخوانی ارتباط با بیمارانش را حفظ کند ولی برای گوش دادن به قلب کودکان بیمارش روش خاص خود را در پیش گرفت.
او سرانجام یاد گرفت که با دست همایش گوش کند که انگشتهایش را به آرامی روی سینه کودک قرار میداد و سعی میکرد ضربان قلب آنها را لمس کند پس از مدتی دکتر پرکینز کارتریه هلن پیشنهاد کرد که تحقیقاتش را روی نقایص مادرزادی قلب کودکان متمرکز کند. در آن زمان ظهور دستگاهها و روشهای جدید تشخیصی، انقلابی در درک پزشکان از بیماریها پدید آورده بود؛ به همین دلیل او از فلوروسکوپی فلوئوروسکوپی (Fluoroscopy) یک روش تصویربرداری است که در آن دستگاه فلوروسکوپی(Fluoroscopy Machine) با استفاده از اشعه ایکسX تصویرهای متحرکی از اندام های بدن تهیه می کند. تصویرهای فلوئوروسکوپی از مجموعه ای از تصویرهای پشت سرهم رادیوگرافی تشکیل شده است و اصول عملکرد مشابهی با رادیوگرافی دارد. و نوار قلب برای تشخیص دقیق مشکلات قلب در کودکان بیمار استفاده کرد.
هلن بروک مادر کودکان آبی میشود
یکی از بیماریهای شایع در نوزادان «سندرم کودک آبی» است که به دلیل تغییر رنگ پوست در اطراف دهان، دست ها و پاها به این نام مشهور شدہ.
این نوزادان معمولا بعد از تولد به سرعت از دنیا میروند و تعدادی هم که زنده میمانند به سختی به زندگی شان ادامه میدهند. این بیماری به دلیل یک نقص مادرزادی قلبی ایجاد میشود، شایعترین دلیل سندرم کودک آبی مصرف آب آلوده به نیترات است. بدن نوزاد نیترات را به نیتریت تبدیل میکند این نیتریتها با هموگلوبین ترکیب شده و متهموگلوبین را به وجود میآورد که قادر به حمل اکسیژن نیست.
در بدن ما هموگلوبین وظیفه اکسیژن رسانی به سلولها را بر عهده دارد. با استفاده از فلوروسکوپی، هلن وضعیت جریان خون در این بیماران را به دقت بررسی کرد و دریافت که بسیاری از آنها دارای ناهنجاریهای مادرزادی قلب هستند.
در سال ۱۹۳۹، جراحی به نام دکتر رابرت گروس با روشی منحصر به فرد درمانی برای بیماری ای به نام (مجرای شریانی باز) ابداع کرد. مجرای شریانی، مسیری است که در دوران جنینی شریان ریوی چپ را به آئورت پیوند میدهد. این مجرا در نوزادان در چند دقیقه تا چند روز پس از تولد بسته میشود. اما بنا به دلایلی این مجرا پس از تولد در برخی از نوزادان بسته نمیشود که این مشکل را مجرای شریانی باز مینامند. باز ماندن مجرای شریانی سبب می شود که خون غنی از اکسیژن آئورت با خون کم اکسیژن شریان ریوی مخلوط شوند؛ در نتیجه فشار خون شریانهای ریه افزایش مییابد و از سوی دیگر تحمیل کار بیشتر بر قلب آن را خسته می کند.
شکست تا پیروزی در برابر سندرم کودکان آبی
در این نوزادان با یک عمل جراحی این اتصال بسته میشود. این عمل جراحی توجه هلن را به خود جلب کرده و متوجه شد در بیماران مبتلا به سندروم کودک آبی خون مناسبی به ریه ها نمیرسد، در واقع مسیر خون رسانی بسیار باریک است، به همین دلیل اندیشید که شاید بتوان راه خون رسانی را ترمیم کرد. در واقع برعکس عملی که دکتر گروس انجام میداد.
در سال ۱۹۴۲ او با جراحی به نام بلالاک و دستیارش ویوین توماس تحقیقات گسترده ای را آغاز کردند. در حقیقت، دکتر بلالاک و توماس روی روشهای جراحی برای برطرف کردن مشکل خون رسانی به ریه کار میکردند و عملهای مشابه را روی حیوانات اجرا کردند. توماس اولین دیدار آنها را در زندگی نامه خود چنین ثبت کرده است:
هلن با شور و اشتیاق بیماران و مشکلات آنها را توصیف کرد. بیمارانی که هیچ درمان پزشکی شناخته شده ای برایشان وجود نداشت. او تنها امید آنها را نوعی روش جراحی برای رسیدن خون بیشتر به ریه آنها میدانست. آنها در نهایت در نوامبر سال ۱۹۴۴ میلادی، برای اولین بار یک کودک پانزده ماهه را جراحی کردند. آن زمان هیچ کس انتظار نداشت که این عمل جراحی اثربخش باشد اما روش آنها، روشی فوق العاده ظریف و پیچیده بود که شامل اتصال شریان ریوی به شریان سیستمیک حامل خون اکسیژن دار بود.
بلافاصله پس از مدتی پوست کودک به حالت طبیعی تغییر رنگ داد و جریان خون ریوی بازیابی شد. اما کودک دو ماه بعد در جریان یک عمل جراحی دیگر درگذشت. پس از دو عمل جراحی موفق، بلالاک و بروک نتایج کارشان را مکتوب کردند و در مقالهای با عنوان «درمان ناهنجاری های قلب با جراحی» در شماره ماه مه ۱۹۴۵ مجله «انجمن پزشکی آمریکا» منتشر کردند.
درمان کودکان آبی
بعد از این موفقیت آنها به سراسر اروپا و ایالات متحده سفر کرده، سخنرانی می کردند و روش جدید را به جراحان آموزش میدادند. در سال ۱۹۵۴ این جراحی به عنوان یک روش درمانی استاندارد برای نوزادان دارای مشکل خون رسانی به ریه بسیار مورد استقبال قرار گرفت. اکنون این جراحی به عنوان شانت گذاری بلالاک – توماس – توسیگ (Blalock-Thomas-Taussig) شناخته میشود.
در سالهای اواسط سده بیستم همچنان نژادپرستی در آمریکا پیشتازی میکند. از این رو نام توماس به دلیل سیاه پوست بودن به عنوان نویسنده همکار در گزارشها و مقالهها درج نشد ولی در واقعیت اگر چه هلن جراحی را پیشنهاد داد ولی بلالاک آن را انجام داد. بدون تحقیقات دقیق توماس و تخصص او هرگز جراحی اتفاق نمیافتاد.
این روش به کودکان دارای نقص مادرزادی قلبی فرصت مجدد زندگی میدهد. دکتر بروک بعدها کتابی درسی در مورد این تحقیقات و روش درمانیاش نوشت و رشته قلب و عروق کودکان را به عنوان یک تخصص جدا از قلب و عروق بزرگسالان ایجاد کرد.
بازنشستگی تا افتخار سهم مادر کودکان آبی
او سرانجام، درسال ۱۹۵۹ به عنوان استاد متخصص اطفال در دانشگاه جان هاپکینز به تدریس پرداخت. اگرچه هلن در سال ۱۹۶۳ رسما از سمتش در هاپکینز بازنشسته شد اما تحقیقاتش را ادامه داد و همواره به عنوان مدافع خستگی ناپذیر قلب و عروق کودکان خدمت میکرد.
در اواخر دهه ۱۹۵۰ کودکان زیادی در اروپا با نقص شدید در اندازه دست و پاها یا مشکلات مادرزادی به دنیا میآمدند. دکتر هلن بروک برای بررسی این مشکل به آلمان رفت و روی آن به تحقیق پرداخت. او متوجه عوارض دارویی شد که به عنوان آرام بخش و ضد تهوع برای زنهای باردار به صورت گسترده در آن سالها توزیع و مورد استفاده قرار میگرفت. این دارو به عنوان داروی بدون نسخه در سال ۱۹۵۷ به بازار آمده بود. بروک متوجه شد بین اختلال اشاره شده و مصرف این دارو رابطه مشخصی وجود دارد. هلن با بازگشت به ایالات متحده در سال ۱۹۶۲، یافتههای خود را منتشر کرد و در مورد خطرهای این دارو هشدار داد و موجب ممنوعیت آن در ایالات متحده شد.
در سال ۱۹۶۴ رئیسجمهور وقت ایالات متحده امریکا لیندون بی. جانسون برای کار در زمینه درمان و پیشگیری از بیماری قلبی کودکان به او مدال آزادی اهدا کرد. در سال ۱۹۶۵، او اولین زن و اولین متخصص قلب کودکانی بود که به عنوان رئیس انجمن قلب آمریکا خدمت میکرد. هلن در سال ۱۹۷۶ به عضویت آکادمی ملی هنر و علوم انتخاب و در سال ۱۹۸۶ در سن هشتاد و هشت سالگی درگذشت.