تاریخ جنگتاریختاریخ جهان

جاسوسی در جنگ جهانی دوم

پس از جنگ اول جهانی، متفقین معاهده ورسای را پیشنهاد دادند و آن را به آلمانی‌ها تحمیل نمودند. جمهوری وایمار مجبور به امضای آن شد. در واقع این جمهوری پس از فرار قیصر ویلهلم امپراتور وقت آلمان تشکیل شده بود. هیتلر معتقد بود باید در فکر فضائی مناسب برای حفظ موجودیت نژاد ژرمن بود. برای تحقق این امر مهم، توجهش به شرق معطوف شد.

آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳ با حمایت کارخانه داران و ثروتمندان به قدرت رسید و سپس افکار عمومی را جلب کرد. مورخی به نام کارل بورکهارت گفت «هر چه من در نظر دارم بر ضد شوروی است. اگر غرب آن قدر احمق است تا این موضوع را بفهمد من مجبورم با روس ها سازش کنم تا غرب را به صورت نظامی شکست دهم و سپس تجدید قوا کرده و اتحاد شوروی را نابود نمایم»

در سال ۱۹۳۳ ارتش آلمان هنوز برای تحقق اهداف بلند پروازانه هیتلر از بضاعت کافی برخودار نبود. طبق پیمان ورسای، آلمان از اختیار داشتن هر گونه سلاح تهاجمی یا استقرار نیروهای تهاجمی در مرزهایش محروم بود. به موجب این پیمان، استقرار هر نیروی مسلحی حتی پلیس نظامی در سرزمین راین، (که قرار بود منطقه حایل بین المان و فرانسه) ممنوع بود.

آدلف هیتلر
آدلف هیتلر معروف به پیشوا رهبر حزب نازی در جنگ جهانی دوم

آنچه در این مقاله می‌خوانید

وینتر بوتام جاسوس دوجانبه انگلیسی ولی در خدمت آلمان قبل از جنگ جهانی دوم

جاسوس جوانی به نام وینتر بوتام که سابقا خلبان نیروی هوائی انگلیس بود، تلاش زیادی داشت تا با استفاده از مأمورانش به اسرار لوخت وافه دست یابد. یکی از این تلاش‌ها، قرار دادن مأمور انگلیسی به نام ویلیام دی روپ بود تا بتواند به وزارت نیروی هوائی آلمان دسترسی داشته و از طریق او به عنوان فروش قطعات هواپیماهای انگلیسی به آلمان، جاسوسی و کسب اطلاعات کنند.

 در واقع ویلیام دی روپ مأمور دو جانبه ای بود که وجودش بیشتر به نفع آلمان‌ها بوده است. انگلیسی‌ها خوشحال بودند که یک چنین مأموری دارند و می تواند از قلب نیروی هوائی آلمان کسب خبر نماید. آلمانی‌ها خوشحال‌تر چرا که توسط او اطلاعاتی را منتقل می‌کردند که دوست داشتند انگلیسی‌ها بدانند.

این اسرار طوری در دسترس دی روپ قرار می‌گرفت که بیشتر پیشرفت‌های ساخت هواپیما مانند سرعت، برد، ظرفیت حمل بمب بیش از آن چیزی که هست را نشان دهند. آلمانی‌ها برای تثبیت آن چه می‌خواستند، به وابسته‌های نظامی انگلیسی اجازه می‌دادند از فرودگاه های نظامی بازدید کنند. این گونه بازدیدها به طور نیمه رسمی و ظرف چند سال توسط دو مارشال نیروی هوائی انگلستان و دو افسر دیگر انجام می‌شد.

آلمانی‌ها متوجه شدند هر آنچه را که این جاسوسان نیمه رسمی می‌بینند به صورت بخش مهمی از ارزیابی رسمی غربی‌ها از توان رزمی نیروی هوائی آلمانی‌ها تلقی می شود. تعداد کم جنگنده‌های نیروی هوائی آلمان برای بازدید هیئت‌های مستشاران غربی از پایگاهی به پایگاه دیگر منتقل می‌شد تا طبق برآورد کشورهای غربی چند بار شمارش شده و تعداد واقعی آن‌ها چند بار ارزیابی شود.

بزرگنمایی‌های آلمانی‌ها در تعداد و قدرت جنگنده‌ها

به طور مثال در سال ۱۹۳۸ وقتی رئیس ستاد نیروی هوائی فرانسه از پایگاهی دیدن کرد با فرودگاهی مواجه شد که مملو از هواپیما بود در حالی که این هواپیماها از پایگاه‌های دیگری گردآوری شده بود تا ژنرال تصور کند این تعداد هواپیما تنها در یکی از پایگاه‌های آلمان وجود دارد.

آمریکائی‌ها به این نتیجه رسیده بودند که آلمان با سرعت و شتابی بیشتر از فرانسه، انگلیس و آمریکا در حال تولید هواپیماهای جنگنده است. آلمانی‌ها از راه دیگری برای بزرگ نمایی قدرت خود استفاده کردند و آن نمایش هوائی بود. برای مثال آن‌ها یک هواپیمای بمب افکن نقره‌ای رنگ را که مدادی شکل به نظر می‌رسید وارد مسابقه هوائی بین‌الملی زوریخ کردند و وانمود کردند که در خط تولید انبوه قراردارد.

وقتی ناظران سرعت آن را اندازه گرفتند دیدند از تمام هواپیماهای دیگر سریع‌تر است. با این وصف سرویس های جاسوسی غرب این نتیجه گیری را کردند که آلمان دارای یک بمب افکن دور پرواز است که جنگنده‌های متفقین قادر به ردگیری آن نمی‌باشد. در آن مقطع موشک های ضد هوایی ساخته نشده بود.

در اصل آن هواپیمای مدادی شکل که «۱۷-DO» نام داشت و هواپیمای عملیاتی نبود. تنها هدفش ایجاد رعب و وحشت در دل متفقین بود. اما طرح هیتلر موفقیت آمیز بود و متفقین به اندازه کافی از قدرت خیالی آن زمان هیتلر ترسیده بودند.

بمب افکن ۱۷-DO ارتش آلمان نازی
تصویری از بمب افکن ۱۷-DO ارتش آلمان در جنگ جهانی دوم

در مواردی هم که آشیانه‌های خالی هواپیما به مستشاران نظامی خارجی نشان داده می‌شد آن‌ها تصور می کردند درون این آشیانه‌ها می‌بایست پر از هواپیماهای مدرن باشد.

انگلستان مرعوب قدرت آلمان نازی به دنبال راه چاره

البته وقتی گزارش‌های جاسوسان انگلیسی به مرکز رسید انگلستان می‌توانست بودجه‌های زیادی برای ساخت جنگنده تصویب کند و تمایل زیادی برای ساخت هواپیماهای ردیاب سریع انگلیس پیدا می‌شد به طوری که بعدها آلمانی‌ها وقتی به انگلستان حمله کردند مطلع نبودند که چه تعداد از هواپیما در خطوط تولید انگلیسی در حال مونتاژ است و این ارزیابی غلط برای درک قدرت واقعی نیروی هوایی سلطنتی انگلستان لطمات جبران ناپذیری برای آن‌ها داشت و باعث شد انگلستان از خطر شکست در مقابل آلمان رهایی یابد.

انگلیسی‌ها توانستند ماهیانه حدود چهار صد و پنجاه فروند از هواپیماهای جنگی را در کارخانجات خود تولید کنند در حالی که آلمانی‌ها هیچگاه به چنین تصوری دست نیافتند و دست کم گرفتن قدرت انگلستان از علل بزرگ شکست ارتش آلمان شد.

برای نمونه در لندن روزنامه تایمز گزارشی داده بود که آلمانی‌ها یک بمب افکن چهار موتوره ساخته‌اند که می تواند پنج تن بمب را از روی کانال مانش حمل کند و به لندن برساند در حالی که آلمانی‌ها یک چنین هواپیمائی نداشتند.

ترس از نیرو هوایی آلمان نازی عامل سقوط راین

در واقع تظاهر به تعداد زیاد هواپیمای آلمان و آمادگی آن‌ها برای یک جنگ تمام عیار، راهبرد هیتلر بود. نخستین بار در سال ۱۹۳۶ این جنگ روانی ثمر داد؛ آلمان با سه هزار سرباز که تنها مجهز به اسلحه سبک بودند منطقه غیر نظامی راین را اشغال کردند.

این حمله نقض معامله ورسای بود و اگر فرانسه می‌خواست به عنوان تضمین کننده پیمان با ارتش برتر خود مداخله کند بی شک آلمان را شکست می داد. اما فرانسوی ها، آلمان را بسیار قدرتمندتر تصور می‌کردند. هیتلر برای جلوگیری از مداخله فرانسه و انگلستان روی امکانات نظامی خود تکیه نمی‌کرد؛ بلکه تنها اتکای آلمان، ترس متفقین از حملات انتقام جویانه نیروی هوائی آلمان بود.

اشغال راین و نقض ورسای
نقض پیمان ورسای با اشغال راینلند توسط ارتش آلمان نازی و الحاق آن به آلمان نازی

هیتلر برای مطمئن شدن از طرحش تمام خلبانان حتی خلبانان غیر نظامی را فرا خواند حتی دانشجویان خلبان و هرچه هواپیما در اختیار داشتند بر روی راین به پرواز در آوردند. آن‌ها علائم هواپیماها را عوض کرده و آن‌ها را چند بار پرواز می‌دادند تا تعداد هواپیماها چندین برابر به نظر آید. این خلبانان آمادگی جنگی نداشتند الا چند فروند هواپیما که به مهمات مجهز بودند ولی از امکانات پشتیبانی کافی برخوردار نبودند.

ضربه سنگین هیتلر به شوروی با کمک استالین

در سال ۱۹۳۷ هیتلر طرحی دیگر را به مرحله اجرا گذاشت تا از آن طریق بتواند ضربات سهمگینی به پیکره شوروی بزند بدون این که ردی از خود بر جای گذارد و او را درگیر در مسائلی کند تا هم به ضعف او بیانجامد و هم فکرش را تا حدودی از آلمان دور کند. البته آغاز ماجرا توسط شوروی بود.

یک مأمور آلمانی که با شوروی همکاری می‌کرد به مافوق خود در آبوهر گفت: مأمور کنترل او در مسکو از او خواسته پرونده‌های جاسوسی آلمان را جستجو کرده تا ببیند آیا ردی از توطئه افسران شوروی وجود دارد؟! استالین گمان توطئه علیه خود را در ارتش سرخ محتمل دانست و تصمیم به تسویه در ارتش سرخ گرفت. این موضوع آلمان را برای یک حمله اطلاعاتی آماده کرد.

جاسوسان آلمانی به دنبال نقشه ضربه به شوروی

هایدریش رئیس سرویس امنیتی آلمان با معاونانش مشورت کرده و توصیه کرد چنین توطئه‌ای را باید تشویق کرد. او گفت: «با این کار می‌توان ضربه‌ای به رهبری ارتش سرخ زد که تا سال‌ها نتواند قد راست کند» حالا آن‌ها به تنها چیزی که نیاز داشتند اطلاعات نادرستی بود که استالین را متقاعد به توطئه علیه او کنند.

هایدریش رئیس سرویس امنیتی آلمان
هایدریش رئیس سرویس امنیتی آلمان

هیتلر در ماه مارس ۱۹۳۸ شش میلیون از مردم اتریش را به کشور خود اضافه کرد. بخشی از چک-اسلواکی را که دارای استحکامات زیرزمینی بود از متفقین در خواست کرد. مأموران هایدریش پس از چند ماه تلاش به یک بایگانی اسناد قدیمی جاسوسی دست یافتند که آن را مناسب هدف خود دیدند.

این اسناد مربوط به ده سال قبل و زمانی می‌شد که در عملیات کامای نیروهای شوروی و آلمان باهم همکاری نزدیکی داشتند و آلمانی ها در محافل عمومی با افسران روس ارتباطات نزدیک داشتند. افسران آلمانی طبق وظایفی که در آن زمان داشتند تمام مطالب روس‌ها را اعم از شکایات، شوخی‌ها، گلایه‌ها، روابط نزدیک و پیش پا افتاده را گزارش می‌کردند. این گزارش‌ها در آن زمان ارزشی نداشت ولی علیه افسران شوروی از آن‌ها استفاده شد.

اجرا نقشه ضربه به شوروی توسط آلمان‌ها به اسم جاسوس خود فروخته

این طرح به تصویب هیتلر رسید. این طرح از افسران خودی نیز باید مخفی بماند. هایدریش به کمک گروهی از افسران خود پرونده های عملیات کاما را به طور پنهانی از بایگانی‌ها خارج کرده و شروع به بررسی مجدد و تجدید سازماندهی کردند. آن‌ها اسناد قابل استفاده را دسته بندی کرده و به افراد و فرماندهانی مانند ژنرال تاخاچوفسکی که به مقامات بالاتری رسیده بودند توجه زیادی مبذول شد.

آن‌ها از طریق مطالب و سخنان گفته شده افسران روس در این پروندها ارتباطاتی را ایجاد کردند که می‌توانست به عنوان توطئه تلقی گردد و حالا این اسناد سازماندهی شده که کمتر از دو ماه آماده گردیده بود می‌بایست به دست روس‌ها برسد.

در اوایل سال ۱۹۸۳ شوروی شروع به زیر فشار گذاشتن مأموران خود برای پیدا کردن منبع یا منابعی در آلمان کرد تا بتواند به این پرونده ها دسترسی داشته باشد. در چک-اسلواکی یکی از افسران آلمان که وانمود می‌کرد مایل است برای شوروی کار کند با یکی از افسران شوروی در سفارت این کشور تماس گرفت و به او اطلاع داد حاضر است در قبال دریافت مبلغ سه میلیون روبل پرونده‌هائی را که آن‌ها دنبالشان بودند به دستشان برساند.

پس از رد و بدل کردن تلگراف‌های رمزی بین افسر مربوط در سفارت شوروی در چک-اسلواکی و مسکو، استالین موافقت کرد این پول پرداخت شود. این پرونده‌ها در مقابل پول درخواستی رد و بدل شد و سریعا به مسکو انتقال یافت. اما بعد از آن معلوم شد تمام پول‌ها تقلبی است.

استالین باور داشت که دست یابی به این اطلاعات نتیجه زحمات مأمورانش و نفوذ به قلب سرویس مخفی آلمان است. استالین پس از این پیروزی، آماده بود تا افراد زیادی را قتل عام کند غافل از این که در تله نیرنگ آبوهر آلمانی قرار گرفته و می‌رفت تا صدمات جبران ناپذیری ببیند.

ژنرال مارشال تاخاچوفسکی
ژنرال مارشال تاخاچوفسکی

نابودی ارتش سرخ پیش از جنگ میوه جاسوسی در جنگ جهانی دوم

شاید حدود ده‌ها هزار افسری که نامشان در پرونده‌ها آمده بود احضار شدند تا به بازجویان خود بگویند ده سال پیش به آلمانی‌ها چه چیزهایی گفته بودند افسران اگر اعتراف می‌کردند که در ملاقات‌های خود با آلمانی‌ها چه چیزهایی گفته بودند بازداشت می‌شدند و اگر انکار می‌کردند با پرونده‌هائی روبرو شده زندانی می‌شدند. در واقع بازجویان این موضوع را در نظر نمی‌گرفتند که ده سال پیش به دستور استالین افسران شوروی برای تسلیح آلمان همکاری داشتند.

نزدیک به یک سال طول کشید تا دامنه تحقیقات و بازجوئی‌ها در ماه مه ۱۹۳۸ فرماندهی عالی ارتش سرخ را فرا گرفت. مارشال تاخاچوفسکی با پرونده اش روبرو گشت و بازداشت شد و حدود یک هفته بعد اعدام شد. در حدود بیست هزار افسر بازداشت یا زندانی شدند که حدود یک سوم از آن‌ها شغل فعال داشتند. آلمان با چه تعداد از نفرات و با چه مقدار از تجهیزات و در چه زمانی ممکن بود این گونه از داخل، ضربات سهمگینی به ارتش شوروی وارد سازد؟!

آغاز جنگ جهانی دوم

در آن سال‌ها هیتلر که مست از این پیروزی بود؛ معامله‌ای را به استالین پیشنهاد کرد و استالین در موقعیتی نبود که بتواند آن را قبول نکند و این پیشنهاد یک پیمان عدم تجاوز بود تا هیتلر بتواند به اهداف دیگر خود برسد. در این پیمان سرنوشت لهستان روشن شد و هیتلر در مقابل عدم مخالفت شوروی با تهاجم آلمان به غرب لهستان موافقت کرد. استالین نیز شرق لهستان را به کشورش اضافه نمود.

زمانی که در اول سپتامبر ۱۹۳۸ آلمان به لهستان حمله کرد و خانمان سوزترین جنگ تاریخ بشر به وقوع پیوست. اما به اعتقاد برخی، جنگ جهانی دوم در واقع از هفت ژوئیه ۱۹۳۷ زمانی آغاز شد که ژاپن، چین را مورد تاخت و تاز خود قرارداد و باز عده ای دیگر معتقدند از این نیز زودتر آغاز شد و آن زمانی بود که در سال ۱۹۳۱ ژاپن به منچوری حمله کرد. در هر صورت جنگ تمام عیار اروپا با حمله آلمانی‌ها به لهستان شروع شد.

اشغال لهستان توسط آلمان نازی و شروع جنگ جهانی دوم
اشغال لهستان توسط آلمان نازی و شروع جنگ جهانی دوم در تاریخ اول سپتامبر 1939

اگر قرار باشد با یک واکاوی نه چندان عمیق به دلائل شروع این جنگ پرداخته شود باید گفت درخواست غرامت جنگی زیاد در معاهده ورسای باعث شکستن غرور آلمانی‌ها شد؛ چراکه دراین عهدنامه سیزده درصد قلمرو آن‌ها، ده درصد جمعیت، ۷۵٪ ذخایر کانی و آهن و ٪۲۵ درصد باکیفیت‌ترین معادن ذغال سنگ آلمانی‌ها به علت کوچک کردن کشورشان از چنگشان خارج شد.

در ماه مارس ۱۹۳۸ زمانی که آلمانی‌ها اتریش را ضمیمه خاک خود کردند این کار مورد حمایت ایتالیا قرار گرفته و اشغال اتیوپی توسط ایتالیائی‌ها هم توسط آلمان تائید شد. اما منطقه ای در چک-اسلواکی بود به نام لودت که اکثریت آن آلمانی بودند و در کنفرانسی که به نام کنفراس مونیخ معروف شد انگلستان موافقت خود را برای الحاق آن به آلمان اعلام کرد.

بعدا آلمانی‌ها، چک-اسلواکی را برای الحاق بخشی به مجارستان و لهستان تحت فشار قرار دادند و مجبور به این کار کردند. در مونیخ مقرر شد آلمان دیگر ادعائی نکند. وقتی اسلواک‌ها به تحریک آلمان در چک-اسلواکی ادعای خود مختاری کردند چک-اسلواکی دیگر وجود خارجی نداشت و آلمانی‌ها هم به بهانه ایجاد نظم، منطقه باقی مانده را اشغال نمودند. در حالی که در آن زمان زنگ خطر برای اروپائی به صدا در آمده بود.

با این مقدمه هیتلر در سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان حمله و با این کار انگلیس، فرانسه و بلژیک به آلمان اعلان جنگ دادند که به جنگ مسخره مشهور شد. سپس آلمانی‌ها به بلژیک، نروژ و هلند حمله نمودند و آن سرزمین را آماج حملات خود کردند.

اشغال فرانسه میوه جاسوسی در جنگ جهانی دوم

کشوهای فرانسه و انگلستان می‌دانستند که آلمانی‌ها آماده اشغال فرانسه هستند و با این تصور که مانند جنگ جهانی اول از طریق بلژیک به آنجا حمله می‌کند، سد دفاعی مقابل مرز بلژیک درست کردند. ولی هیتلر با استفاده از اطلاعات سرویس‌های مخفی خود به این دفاع واقف بود و برای همین امر از طریق بلژیک به فرانسه یورش نبرد.

ارتش آلمان از طریق جنگ‌های آردن وارد فرانسه شد و از طریق عملیاتی، متفقین را از طریق سواحل دانکرک به محاصره درآورد. اما در زمانی که متفقین مخصوصا انگلیسی‌ها در جنگ ارتش آلمان بود، توقف ۴۸ ساعته جنگ به دستور هیتلر که تا این زمان به عنوان یک ابهام باقی مانده، باعث ایجاد فرصت فرار برای انگلیسی‌ها شد که می بایست تا ابد مدیون هیتلر باشند؛ چرا که باعث فرار از شکست حتمی آن‌ها شدند. با این روش انگلیسی ها توانستند فرار کنند و خود را برای روزهای سخت آینده آماده نگه دارند.

فتح فرانسه توسط نازی‌ها در جنگ جهانی دوم به کمک جاسوسی در جنگ جهانی دوم
فتح فرانسه توسط نازی‌ها در جنگ جهانی دوم

پس از شکست ارتش فرانسه، موسولینی دیکتاتور ناسیونالیست ایتالیائی که افکارش مانند هیتلر بود و برای به دست آوردن قدرت روم باستان در تلاش بود، با ارتش ضعیف خود به متفقین اعلان جنگ داد و در اولین یورش به فرانسه با وجود برتری از فرانسه شکست خورد.

مقاومت انگلستان در برابر آلمان و حمله به شوروی

هیتلر طی نامه‌ای از چرچیل نخست وزیر انگلستان خواست تا تسلیم شود اما او نپذیرفت و با مقاومت زیاد انگلیسی‌ها نتوانست انگلستان را اشغال کند بلکه مجبور به عقب نشینی شد. در این جنگ سه میلیون سرباز نازی وارد خاک وسیع شوروی شدند و همزمان در سه جبهه در شوروی دست به پیشروی زدند اما درگیر شدن در جنگ‌های اروپا هرگز آلمان را از توجه کردن به خاورمیانه که مظهر رقابت قدرت‌های بزرگ بوده و هست باز نداشت.

آن‌ها در فاصله جنگ‌های جهانی اول و دوم ضعیف شدند ولی با آغاز جنگ دوم جهانی و حتی کمی پیش از آغاز آن سعی به تجدید قوای سرویس‌های مخفی خود در سراسر مناطق مهم از جمله غرب آسیا زدند. آن‌ها در موارد زیادی از همان جاسوسان کهنه‌کار قدیمی استفاده کردند و دست به تحرکات وسیعی زدند.

هیتلر پس از اشغال لهستان هنوز برای یک جنگ تمام عیار آمادگی نداشت اما فرانسه و انگلستان پس از اشغال لهستان توسط هیتلر و با وجودی که به آلمان‌ها اعلان جنگ دادند، تمایلی برای جنگ نداشتند و علت اساسی آن بزرگ نمائی بود که هیتلر از خود و نیروی هوایی‌اش ساخته بود. سرویس مخفی آلمان طرح دیگری را به مرحله اجرا گذاشت تا بتواند برای تقویت بنیه ارتش آلمان زمان بیشتری را بخرد.

نقشه سرویس جاسوسی آلمان در جنگ جهانی دوم برای تقویت بنیه ارتش

آن‌ها یک گروه مخالف ساختگی در آلمان به وجود آوردند تا فرانسه و انگلیس تصور کنند آلمان در معرض یک کودتای نظامی قراردارد اگر متفقین به آلمان حمله می‌کردند آلمانی‌های ضد نازی علیه متفقین می‌جنگیدند؛ چرا که کشورهای دشمن به آلمان حمله کرده‌اند و اگر متفقین به آلمان حمله نمی‌کردند آلمان در معرض یک کودتا جهت سرنگونی هیتلر و نازی‌ها بود و این به مذاق متفقین بسیار خوش‌تر می آمد.

ژنرال‌ها بعدا به عنوان نشان حسن نیت خود، بازداشت هیتلر را پیشنهاد داده و تمام این جریان به عنوان اسناد و اطلاعات مورد اعتماد، مورد پذیرش متفقین قرار می‌گرفت. یکی از ژنرال‌ها برای بررسی طرحش توسط شبکه جاسوسی به لندن پرواز کرد اما آلمانی‌ها برای سنجش و ارزیابی عملیات خود، منبع مهمی در انگلستان داشتند، او چارلز هاوارد الیس بود که آلمانی‌ها از سال ۱۹۲۰ زمانی که در پاریس خدمت می کرد استخدام کرده بودند.

او پس از بازگشت به لندن به فروش اسناد سری به آلمانی‌ها پرداخت. آلیس در سال ۱۹۳۸ در مرکز سرویس مخفی بریتانیا مسئول ترجمه اسناد مخفی به سرقت رفته از آلمان بود و نسبت به ارزیابی افسران و مأموران ارشد سرویس نزدیکی داشت و می‌توانست نظرات آن‌ها را در مورد ژنرال‌ها و ناراضیان آلمانی در اختیار داشته باشد و به آلمانی‌ها رد کند.

سرگرد سوهم به گروه استیونس اطلاع داد هرگونه حرکت نظامی متفقین در جبهه غرب، توطئه آن‌ها را در مقابل هیتلر و بازداشت او به عقب می‌اندازد و سیاستمداران که علاقه به جنگ با هیتلر نداشتند تمایل داشتند از درگیری جلوگیری کرده و منتظر کودتا علیه هیتلر باشند.

چارلز هاوارد الیس
چارلز هاوارد الیس

با وجود این عملیات انگلستان و متفقین هنوز امیدوار بودند تا ژنرال‌ها کار هیتلر را بسازند غافل از این که تمام این برنامه‌ها ساخته و پرداخته سرویس مخفی آلمان و به دستور هیتلر بود تا بهترین فرصت ممکن را برای تقویت قوای نازی‌ها بدهد.

جنگ آلمان با شوروی سرانجام و پس از کش و قوس‌های فراوانی که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می شود نیروی زمینی قدرتمند آلمان موسوم به ورماخت متشکل از سه میلیون سرباز زبده شکست را پذیرا شد و در سرمای طاقت فرسای زمستان روسیه از تسخیر مسکو باز ماند. در حالی که مقامت روس‌ها، وسعت بیش از اندازه کشور شوروی، سرمای زمستان و نیروی فراوانی انسانی باعث شکست قدرتمندترین ارتش اروپا گشت.

در آن سوی جهان ژاپنی‌های سرکش و ناسیونالیست دست به حمله غافگیرانه‌ای به پایگاه نظامیان آمریکا در بندر پرهابل زده و باعث شد ارتش قدرتمند آمریکا وارد جنگی شود که شاید بازنده اصلی آن ژاپن بود. اما آلمانی‌ها پس از مقابله روس‌ها و عقب نشینی از حومه مسکو ارتش را سازماندهی کردند و دوباره با تجهیزات زمستانی به شوروی یورش بردند.

آن‌ها منطقه نفت خیز قفقاز را تصرف کرده و خود را به استالین گراد رسانیدند و در جبهه آخر در آفریقا با موفقیت های زیادی همراه شدند. اما در آخر ارتش پر از نفرات شوروی توانست ششصد و هفت لشکر از هشتصد هفتاد و سه لشکر آلمان را نابود سازد.

پیروزی‌های پیاپی متفقین با جاسوسی در جنگ جهانی دوم

در آفریقا ژنران رومل آلمانی در فوریه ۱۹۴۱ به آن قاره اعزام شد و پیروزی های زیادی مقابل انگلیسی‌ها به دست آورد. آن‌ها موفق شدند ظرف مدت یک هفته سیصد مایل پیشروی داشته باشند و از مرز مصر بگذرند. اما مانع بزرگی باعث شکست آن‌ها شد و آن پیروزی در نبرد اطلاعاتی توسط متفقین بود.

متفقین مخصوصا انگلیسی‌ها که از سال ها قبل بر روی شکستن رمز مکالمات سرمایه گذاری کرده بودند توانسته بودند پس از تلاش فراوان، کلیدهای رمز آلمان و ایتالیا را بشکنند و با دسترسی به این اسرار، زمان و مکان نقل و انتقالات کاروان های تدارکاتی را پیدا کرده و به هر کاروان در موعد مناسبی حمله ور شده و نبض جنگ را در دست گیرند.

یکی از نقاط تاریک این جنگ مخصوصا برای ما ایرانی‌ها در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ بود و آن زمانی است که در سال ۱۳۲۰ برای انتقال کمک آمریکا و انگلیس به شوروی برای شکست نخوردن در مقابل آلمان، خاک ایران مورد تاخت و تاز متفقین قرار گرفت و ایران بر خلاف بی طرف بودنش ظالمانه اشغال شد.

اشغال ایران توسط متفقین
اشغال ایران توسط متفقین

در سال ۱۹۳۹ فنلاند که درخواست‌های ارضی شوروی را رد کرده بود مورد تهدید و حمله واقع شد و در سال ۱۹۴۰ مجبور به دادن امتیازاتی شد تا شوروی دست از سرش بردارد. فرانسه و انگلیس حمله شوروی به فنلاند را حمله به خود تلقی کرده، قصد حمله به باکو را داشتند. اما این طرح هرگز به اجرا گذاشته نشد.

در زمانی که آلمان برای حمله بزرگ به شوروی آماده می‌شد بیش از یکصد لشکر از آلمانی‌ها به طرف شرق گسیل شدند تا بضاعت کافی برای اشغال پایتخت بزرگترین کشور دنیا را در اختیار داشته باشد. از این رو انتقال این خیل عظیم نیرو نمی‌توانست از دید جاسوسان شوروی مخفی بماند.

فریب استالین توسط سرویس جاسوسی در جنگ جهانی دوم نازی‌ها

با این وصف، آلمان‌ها موفق شدند از طریق علائم سرویس‌های مخفی، استالین را متقاعد سازند که حرکت حدود سه میلیون نفر سرباز آلمانی به سمت شرق صرفا یک تله جنگی است و هدف آن، انحراف ذهن انگلستان می‌باشد. نتیجه این عملیات اطلاعاتی آلمان، موفقیت آمیز بود؛ چرا که با وجود جاسوسان شوروی، استالین زیر بار انگیزه هیتلر برای حمله به شوروی نمی‌رفت.

منطق آلمان این بود که اگر استالین متقاعد شود که هدف آن‌ها حمله به انگلستان است اطلاعات جاسوسان شوروی را حمله به شوروی تلقی می‌کند؛ زیرا اطلاعات نادرست از آب در می‌آید و آلمانی ها به هدف خود خواهند رسید.

استالین معتقد بود که هیتلر برای بدست آوردن سوخت، غله و سایر کالاهای اساسی به پیمان عدم تعرض خود به شوروی پایبند است و با وجود اتکا به راه آهن سراسری سیبری، حداقل تا زمانی که انگلستان را از سر راه خود برنداشته است علیه روسیه وارد جنگ نخواهد شد.

اگرچه استالین کاملا منطقی می‌اندیشید اما هیتلر کار غیر منطقی و غیر قابل پیش‌بینی را انجام داد. آلمان‌ها برای تقویت ذهن استالین و القای آنچه را که می‌خواستند استالین بداند طی چهارده ماه، صدها پیام جداگانه با رمزهای کشف شده از طریق مأموران دو جانبه یا وابستگان نظامی و دیپلمات‌ها، برای شوروی ارسال کردند و با وجود عکس برداری هوائی روس‌ها برای رصد تحرکات آلمانی‌ها و با وجود صرف هزینه های زیاد نسبت به ساخت مواضع دفاعی در لهستان، به گونه ای اقدام کردند که شوروی تصور کرد آلمان قصد حمله ندارد.

روش فوق‌العاده ارتش آلمان برای جاسوسی در جنگ جهانی دوم از روس‌ها

زمانی که هیتلر قسمت زیادی از شوروی را اشغال کرد، استالین به بیماری عصبی دچار شد. در آن مقطع و در حین جنگ تمام عیار آلمان با شوروی سرویس‌های جاسوسی شوروی به این نتیجه رسیدند که ستاد فرماندهی آلمان برای رصد و ردیابی نقل و انتقالات واحدهای نظامی شوروی به تجزیه و تحلیل علائم رادیودی متکی به آن واحد بود.

در این روش لازم نبود آلمانی‌ها به کشف رمز پیام‌ها بپردازند یا حتی از محتوای پیام‌ها باخبر شوند. آن‌ها متکی به تجزیه و تحلیل ترافیک مخابراتی و رادیوئی بودند. در واقع باشمارش و طبقه بندی علائمی که از بی‌سیم‌های دستی رادیوهای صحرائی و ماشین‌های تلگراف مبادله می‌شد هر واحد نظامی شوروی به گونه‌ای متفاوت، از ابزارهای مخابراتی استفاده می‌کرد.

شوروی از طریق نیرنگ‌های مخابراتی، واحدهای ساختگی بزرگی جلوی آلمانی‌ها قرارداده و آلمانی‌ها برای مقابله با ارتش‌های ساختگی، نیروهای خود را در جائی متمرکز می‌کردند. از این طریق شوروی ضربات سنگینی به پیکره ماشین نظامی ژرمن‌ها وارد می‌ساخت که نمونه آن نبرد بزرگ کورسک در سال ۱۹۴۲ بود.

نبرد بزرگ کورسک نبرد ژنرال‌ها در جنگ جهانی دوم که متفقین به کمک جاسوسی در جنگ جهانی موفق به پیروزی در آن شدند
نبرد بزرگ کورسک بزرگترین نبرد زرهی در طول تاریخ

ترفند زیرکانه ژاپنی‌ها به سازمان جاسوسی آمریکا در جنگ جهانی دوم

دسامبر ۱۹۴۱ سازمان جاسوسی آمریکا به این نتیجه رسیده بود که ژاپنی‌ها توانائی حملات برق آسای هوائی در آب‌های کم عمق را ندارند از این رو نیروی دریایی آمریکا مطمئن شد که ناوگانش در آب‌های کم عمق پرهاربل از ایمنی برخوردار است. در حالی که نیروی هوایی ژاپن از هواپیماهای برتر از آنچه وانمود می‌کرد برخوردار بود.

آن‌ها توانائی سوختگیری هوایی را برای رسیدن به بنادر دوردست داشته و خلبانانشان آموزش و توانایی لازم برای حملات برق آسا و کوبنده به ناوگان آمریکا و انگلیسی را داشتند. در واقع توانائی و فناوری ژاپن بود که آمریکائی‌ها را غافلگیر کرد و سرویس جاسوسی ژاپن توانست طوری آن‌ها را بفریبد که آمریکائی‌ها بمب افکن‌های خود را در پایگاه هوائی لکارک در فیلیپین بدون دفاع رها کرده بودند. این هواپیماها توسط بمب افکن‌های ژاپنی که در هوا سوختگیری کرده بودند نابود شدند و باعث غافلگیری کامل آمریکائی‌ها شدند.

راهبرد ژاپن در واقع این گونه ایجاب می‌کرد که کاملا برعکس راهبرد هیتلر باشد و به اهداف از پیش تعیین شده خود رسیدند. البته آمریکائی‌ها هم در سال ۱۹۴۵ برای ایجاد این توهم که قرار است به جزایر شمالی ژاپن حمله کنند با استفاده از تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی ژاپنی‌ها را غافلگیر کرده بودند. اما ضرب شست ژاپنی‌ها چیز دیگری بود و اگر ایالات متحده از بمب اتم استفاده نمی‌کرد شاید سرنوشت جنگ کاملا تغییر می‌کرد.

ارکستر سرخ سرویس جاسوسی شوری در جنگ جهانی دوم

در سال ۱۹۳۹ ارکستر سرخ، سرویس جاسوسی شوروی که به سوی پیشرفت و برتری در جهان پیش می‌رفت یک لهستانی یهودی به نام تریر را در نقش یک کارخانه‌دار به بروکسل فرستاد تا مأموریت مهمی را برای شوروی انجام دهد. او به عنوان یک کارخانه‌دار به بلژیک رفت و علاوه بر بلژیک کشورهای فرانسه و سوئیس هم شبکه‌ای قدرتمند تاسیس کرده و آن را با توانائی بالا اداره می‌کردند.

پوشش تریر شرکت تولیدی بارانی بود که به سراسر اروپا بارانی صادر می‌کرد و در کشورهای مختلف و برای گسترش و هدایت این سرویس بدون مزاحمت در تردد بود. بعد از اشغال بلژیک توسط آلمان، تریر به فرانسه رفت و شرکت سیمکس را تاسیس کرد. سیمکس ادامه شرکت سمیکس کو در بلژیک بود.

تریر توانست هفت شبکه جاسوسی در فرانسه تاسیس کرده و اطلاعات نظامی، صنعتی و دیپلماتیک را توسط جاسوسانش جمع آوری، دسته بندی و به مسکو انتقال دهد. او با راه انداختن میهمانی‌های شبانه، آلمانی‌ها را که عمدتا صاحبان صنایع و افسران ارتش آلمان بودند به ارکستر سرخ جلب می‌کرد.

تریر رهبر ارکستر سرخ
تریر رهبر ارکستر سرخ

برتری اطلاعاتی جاسوسان ارکستر سرخ

جاسوسان تریر اولین کسانی بودند که استالین را از حمله قریب الوقوع هیتلر به شوروی آگاه کردند. اما استالین این هشدارها را نادیده گرفت. حدود چهل درصد جاسوسان ارکستر سرخ زنانی بودند که در خدمت منافع شوروی در آمده بودند. آن‌ها اطلاعات مربوط به سوخت، نقل و انتقالات نظامی و ادوات جنگی، آمار سربازان و هر چیزی را که می‌توانست برای شوروی جالب باشد در اختیار تریر قرار می دادند.

شاهکار ارکستر سرخ اطلاع رسانی از حمله آلمان در نبرد کورسک بود که باعث کشته و مجروح شدن حدود پانصد هزار سرباز آلمانی، انهدام پانصد تانک و دویست فروند هواپیمای آلمان بود که نقش بسیار مهمی در شکست آلمان و فرسوده شدن ماشین جنگی ارتش نازی داشت.

در سال ۱۹۴۲ گشتاپو به تریر مشکوک شد و او را زیر نظر گرفت و تیم ویژه‌ای برای دستگیری و مقابله با ضربات ارکستر سرخ تشکیل شد. سرانجام اکثر جاسوسان دستگیر شدند. بدین صورت که مخفیگاه بی‌سیم او در بروکسل توسط گشتاپو شناخته شد و پس از دستگیری رضایت داد تا با اطلاعات گمراه کننده به نفع آلمانی‌ها وارد مرحله جدیدی شود.

سرانجام در سال ۱۹۴۳ شبکه ارکستر سرخ فروپاشید و تریر توسط اربابان سابق یعنی روس‌ها که به او مشکوک بودند دستگیر شد. اما مدتی بعد آزاد و به لهستان رفت. در سال ۱۹۷۴ به اسرائیل مهاجرت کرد و شاید با توجه به قدرت اطلاعاتی و تجربه مناسب در سرویس مخفی اسرائیل به پست مهمی رسیده باشد.

تریر رهبر ارکستر سرخ
تریر رهبر ارکستر سرخ

تهران پایتخت جاسوسی در جنگ دوم جانی در دنیا

تهران پایتخت جاسوسی جهان یکی از بزرگترین عملیات جاسوسی و خرابکاری طرح قتل سران متفقین در تهران بود. اگر چه سرویس‌های مخفی نازی بارها تصمیم به قتل سردمداران کشورهای متفقین داشته‌اند اما موفق به انجام آن نشدند.

با توجه به شکست‌های پیاپی آلمان در اواخر جنگ، تروری به این وسعت می توانست آب خنکی بر عطش آلمان‌ها در جنگی که می‌رفت تا آن‌ها را به زوال برساند باشد.

سال ۱۹۴۳ تهران به پایتخت جاسوسان مشهور شد؛ چراکه تنها روس ها حدود سه هزار مأمور امنیتی را روانه پایتخت ایران کردند و آلمانی‌ها ده‌ها سرباز حرفه‌ای تروریست را با چتر نجات وارد فضای ایران کرده تا بتوانند مأموریتی را انجام بدهد که می‌توانست آلمان را به پیروز میدان تبدیل کند.

از این رو در سال ۱۹۳۹ هیتلر از هاینریش هیملر سر فرمانده نیروهای اس.اس و پلیس آلمان خواست تا نحوه شکست دشمن بدون توسل به زور را مورد بررسی قرار دهد. هیتلر به طور ویژه پیگیر این روش‌ها بود. آب شرب مصرفی شهرها، مسموم کردن شراب مصرفی سربازان فرانسوی و سایر موارد مورد بررسی قرار می‌گرفت و انجام این مهم به عهده رکن ششم سازمان مرکزی امنیت بود که مأموریت جاسوسی و خرابکاری را به عهده داشت.

هاینریش هیملر
هاینریش هیملر سر فرمانده نیروهای اس.اس و پلیس آلمان

در عین حال هیتلر به اطلاعات و ضد اطلاعات اهمیت زیادی قائل بود و توانسته بود مأمورانی داشته باشد که دشمنان و مردم آلمان از آن‌ها در رعب و وحشت باشند. اما این همه آن چیزی نبود که هیتلر به آن نیاز داشت؛ چرا که در موارد زیادی سرویس اطلاعات آلمان به خطا می‌رفت.

به عنوان مثال زمانی که یک گروه از سربازان حرفه ای آلمانی مترصد ترور سران متفقین در تهران بودند از ورود سران به تهران آگاه نشدند بلکه با توجه به اعتمادی که به رابط خود داشتند در بی خبری نگه داشته شدند. این در حالی بود که ستاد مرکزی هدایت عملیات در آلمان بیش از آن‌ها آگاه بود.

یکی از جاسوسان آلمان به نام مرسر تبعه سوئیس بود. آلمانی ها می دانستند او با کشورهای دیگر فعالیت دارد اما از آنجا که او به چهار زبان تسلط داشت و دارای موقعیت مناسبی بود، از او دعوت به همکاری به عمل آوردند. او ابتدا دوره آموزشی خود را در بوداپست گذراند و مامورین آلمانی مراقب او بودند که آیا به پیشنهادهای سرویس‌های دیگر جواب مثبت می دهد یا خیر.

پس از حصول اطمینان به آمریکا فرستاده و پس از سه ماه مجددا به سوئیس مراجعت کرد. او با اخذ نمایندگی شرکت‌های سوئیسی در سال ۱۹۴۰ وارد تهران شد. در اوت ۱۹۴۲ آلمان‌ها توسط متفقین از ایران اخراج شدند و این فرصت مناسبی بود که مرسر بتواند برای آلمانی‌ها فعالیت کند.

مرسر علاقه داشت از طریق رابطی با لهستانی‌های مقیم تهران ارتباط برقرار کند و از طریق صلیب سرخ، تمایل خود را به نگهداری از یک زن لهستانی که نیاز به کمک داشت اعلام کرد. از این طریق با دختر جوانی به نام واندا آشنا شد که توانست به مرسر اعتماد کند.

هیتلر دستور اکید داده بود که کاروان های متفقین نباید به روسیه برسد و باید در مسیر ایران در انتقال کمک‌ها اخلال کرده و به هر قیمتی از عبور کمک‌های نظامی از خاک ایران و رسیدن آن به شوروی جلوگیری به عمل آید. وقتی چتر بازان آلمانی وارد ایران شدند مرسر از دوستان ایرانی خود به این مهم پی برد. دستگاه جاسوسی آلمان، اطلاعاتی در این زمینه در اختیار مرسر قرار نداد.

روس‌ها بعد از پیروزی در نبرد استالینگراد مهم شدند. تشکیلات جاسوسی خود در ایران را به دو دلیل تقویت کردند:

  1. اهمیت روز افزون خاورمیانه و انتخاب ایران به عنوان کشور راهبردی و گذرگاه کمک‌های متفقین
  2. انگیزه مبارزه با مأموران آلمانی تا خاتمه جنگ

از این رو روس‌ها، فابیان مارتین سن را به ایران اعزام داشتند تا دستگاه جاسوسی روس را در ایران تقویت کرده و به آن سر و سامان داده و آمادگی بیشتری در اختیار آن‌ها قرار دهد. در واقع مارتین سن آمده بود تا شیوه های نوینی را در اختیار ورتینسکی سرجاسوس روس‌ها در تهران بگذارد. البته این امر به ابتکار رئیس سرویس جاسوسی محقق شد.

بریا رئیس سرویس جاسوسی روس‌ها بود و اگر چه از فعالیت های جاسوسان روسی مخصوصا برای حفظ راه آهن سراسری ایران از حملات جاسوسان و سربازان حرفه‌ای آلمانی رضایت داشت اما از شیوه‌های تدافعی امثال ورتینسکی راضی نبود. از این رو پای فابیان مارتین سن به ایران باز شد و او توانست به آندره ورتینسکی که از کوشش‌های مأمورین آلمانی و حتی رقبای انگلیسی و آمریکائی اطلاعات جامعی نداشت کمک بسیار خوبی بگیرد به همین دلیل مأمورین جاسوسی خود را تا پانصد نفر افزون کرد.

بریا رئیس سرویس جاسوسی در جنگ جهانی دوم شوروی
بریا رئیس سرویس جاسوسی در جنگ جهانی دوم شوروی

شاهکار سرویس های مخفی آلمان

از آغاز جنگ مکالمات رمز با بی‌سیم بین آمریکا و انگلیس برای آلمان‌ها بسیار نگران کننده بود و در صدد گشودن رمز آن‌ها بودند. در آخر کوشش‌های فراوان وزیر پست و تلگراف آلمان به نتیجه رسید و در ۶ مارس ۱۹۴۲ سرانجام رمز مکالمات کشف شد. از این تاریخ آلمانی‌ها به مذاکرات آن‌ها آگاه شدند.

انتخاب تهران در سال ۱۹۴۳ زمزمه‌های اختلاف بین متفقین را به وجود آورد و شاید از همان سال بود که بروز جنگ سرد می‌توانست نوید آینده باشد. چرچیل در نامه‌هایش به استالین گفت در این نقطه دنیا (تهران) کنترلی که متفقین دارند نسبت به سایر نقاط نسبی است و می‌بایست تدابیر و اقدامات بسیار گسترده ای صورت بگیرد.

پیشنهاد استالین مبنی بر نام‌گذاری تهران به نام قاهره سوم مورد موافقت قرار گرفت و دو تیپ روسی و انگلیسی برای کنترل اوضاع به این شهر اعزام شدند. بالاترین درجه حفاظت اطلاعات برای مراسلات از طرف متفقین به نمایش درآمد. از آن طرف سرویس‌های آلمانی فعالیت‌های متفقین را رصد کرده و در نیمه های ماه سپتامبر رئیس سازمان جاسوسی وزارت دفاع آلمان آگاهی داد امکان دارد کنفرانسی در تهران برای نشست سران برگزار شود.

دلائل انتخاب تهران، تردیدها و امیدها

بررسی روزنامه‌های کشورهای آمریکا و انگلیس نشان می‌داد قرار است در اواخر ماه اوت وزرای خارجه سه کشور متفقق، جلسه‌ای تشکیل داده و شرایط را برای کنفرانس سران امریکا، انگلیس و شوروی هموار سازند و چنین وانمود نمودند که این برنامه به ابتکار استالین ارائه شده است. این اخبار و اطلاعات گوش‌های سران اطلاعاتی آلمان را که به اندازه کافی برای مقابله با متققین تیز کرد.

البته چند روز بعد هم نخست وزیر مصر خرسندی خود را از تشکیل جلسه سران متفقین در قاهره طی مصاحبه‌هایی ابراز کرده بود. این کنفرانس مورد توجه آلمانی‌ها قرار گرفت. روزولت به استالین طی نامه ای متذکر شد با توجه به این که طبق قانون اساسی، رئیس جمهوری نمی‌تواند بیش از بیست روز از کشور دور باشد و کسی حق امضای مرا ندارد و با وجود بیماری وزیر خارجه آمریکا، ابراز علاقه کرده بود این کنفرانس در شمال آفریقا برگزار شود.

استالین بدون در نظر گرفتن بیماری وزیر خارجه ایالات متحده، تمایل خود را برای برگزاری این کنفرانس در مسکو ابراز داشته بود. روزولت در مورد شرکت وزرای خارجه در کنفرانس مسکو ایرادی وارد ندانست.

روزولت طی نامه‌هایی که به استالین نوشت ابراز کرد نظر به وظایفی که به عهده من گذاشته شده از رفتن به تهران معذوریم و حضور من در تهران به عنوان رئیس جمهور آمریکا امکان ناپذیر است و یک بار هم نوشت: «از جناب عالی تقاضا دارم مسئولیتی را که در برابر ملت آمریکا دارم فراموش نکنید. نسل‌های آینده از این که چند صد کیلومتر دوری مسافت، من و چرچیل را از حضور در تهران محروم ساخته یک رویدادغم انگیز تلقی خواهند کرد از شما تقاضا دارم بیش از این مرا در این وضع بحرانی نگذارید»

«کرال هال» وزیر خارجه آمریکا گفت: چرا مارشال (استالین) نمی‌تواند با یک توقف یک روزه در بصره با سران آمریکا و انگلیس ملاقات کند. مولوتوف وزیر خارجه شوروی هم می‌گفت: « چرا رئیس جمهوری آمریکا قدری راه خود را دور نمی‌کند و در تهران حاضر نمی‌شود در حالی که استالین در بصره امنیت جانی ندارد».

استالین مشکلات ارتباطی را دلیل نیامدن به بصره عنوان می‌کرد؛ چرا که به راحتی می‌توانست نیروهای زیادی را روانه تهران نماید. در این زمان روزنامه‌ها مطالبی از تشکیل کنفرانس مهمی در تهران نوشتند و هتل متائوس در قاهره بر روی مشتریان بسته شد و این زمانی بود که روزولت هنوز تمایل خود را برای شرکت در تهران ابراز نکرده بود.

اما در پنجم نوامبر، استالین نامه ای تحکم آمیز به روزولت نوشت: «بدیهی است که اتخاذ تصمیم به حضور یا عدم حضور در کنفرانس تهران در مرحله نهائی به شخص شما بستگی خواهد داشت» اگر چه روزولت باز هم مقاومت می‌کرد اما سرانجام در هشتم نوامبر موافقت خود را به حضور در کنفرانس تهران ابراز داشت.

کنفرانس اول قاهره
از چپ چیانگ کای شک، فرانکلین دی. روزولت و وینستون چرچیل در کنفرانس اول قاهره در تاریخ 25 نوامبر 1943

اگر چه در آستانه کنفرانس، استالین ناگهان مریض شد و بین انگلیس و آمریکا اختلافی هم پیش آمده بود. تقارن زمانی با کنفرانس دیگری هم پیش آمده بود اما سرانجام این کنفرانس تشکیل شد و سران هر سه کشور در آن حضور به هم رسانیدند و سرانجام روزولت با ناوی به حرکت در آمد که دریانوردان گفته بودند تا قبل از نیمه شب زمان مناسبی برای مسافرت نیست و روزولت هم به نظر آن‌ها احترام گذاشت و سرانجام ناو زرهای آیووا به حرکت در آمد و با وجود در نظر گرفتن اقدامات احتیاطی، بسیاری از ملوانان و خدمه کشتی از هویت واقعی سرنشینان خبر نداشتند.

آلمانی‌ها هم احتمال ندادند که این ناو با چه مأموریتی و چه افرادی به راه افتاده است. البته این ناو طبق برنامه باید به شمال آفریقا می‌رفت. وزیر خارجه شوروی در کنفرانس قاهره شرکت نکرد. ظاهرا به دلیل شرکت وزیر خارجه چین این اتفاق افتاده بود. سرانجام در ۲۲ نوامبر رئیس جمهوری آمریکا وارد قاهره شد (ناو آیووا در الجزیره پهلو گرفته بود) تا با نخست وزیر انگلیس و رهبر چین ملاقات و گفت و گو نماید.

روزولت پس از اتمام ملاقات طبق برنامه روانه تهران شد. سران سرویس‌های مخفی آلمان پس از بررسی گزارش‌های واصله به این نتیجه رسیدند که آن‌ها از مکان و زمان کنفرانس کوچکترین اطلاعات و آمادگی در اختیار ندارند. آن‌ها برنامه ای را شامل هشت بند در دستور کاری خود گذاشته که طبق آن بتوانند به هدفشان نائل آیند که به شرح زیر است :

  1. با توجه به اهمیت بسیار زیاد موضوع قرار بر این باشد که ارتش آلمان و سازمان مرکزی امنیت برای هماهنگی بیشتر و پرهیز از اتخاذ و تصمیمات نادرست همکاری کامل بین خود برقرار نمایند.
  2. از این تاریخ به طرح ترور سران متفقین که با نام‌های دوگانه نامبرده می‌شود به نام عملیات جهش بلند نامیده می‌شود.
  3. مأمورین وزارت دفاع و سازمان امنیت مرکزی کسب خبر پیرامون زمان و مکان کنفرانس را در راس تمام برنامه های خود قرار دهند.
  4. با توجه به این که شرکت ژنرال دوگل در این کنفرانس معلوم نیست نقشه ترور برای سران کشورهای شوروی، انگلیس و آمریکا تهیه شود.
  5. چهار گروه از نیروهای ویژه که در واقع توسط وزارت دفاع و سازمان امنیت تربیت و آماده شده‌اند در یک گروه هماهنگ و واحد متمرکز شده و با توجه به این که احتمال دارد کنفرانس در یکی از این سه کشور برگزار شود بنابراین تمام سربازان حرفه‌ای باید به زبان‌های روسی و انگلیسی آشنائی داشته باشند.
  6. ادارات فنی وزارت دفاع و سازمان امنیت مرکزی می‌بایست برای عملی ساختن این طرح سلاح‌های مناسب و خاصی که برای این عملیات لازم به نظر می‌رسد تهیه کرده و در اختیار نیروهای ویژه بگذارد.
  7. نیروهای ویژه نباید اطلاعاتی در مورد مکان مأموریت داشته باشند.
  8. فرماندهان این طرح، شلنبرگ و لورینگهاون مسئول اجرای این طرح و عده‌ای هم به عنوان رابط تعیین شدند.

یک هفته مانده به شروع کنفرانس، متفقین به این نتیجه رسیدند که کشور میزبان؛ یعنی ایران را از این تصمیم آگاه کنند. دقیقا در ۲۰ نوامبر کاردار سفارت شوروی در تهران، تلفنی به نخست وزیر وقت ایران خبر داد که کنفرانس مهم با حضور مدعوین برجسته تشکیل خواهد شد و دولت ایران در یک اقدام هماهنگ، سعی داشت با برقراری امنیت برای حفظ جان سران تلاش کند.

بخشی از تلاش شامل قطع ارتباط تلفنی و راه آهن با سایر کشورهای غیر از متفقین، بسته شدن کلیه مرزها و ارتباطات هوائی، تلگرافی و پستی و بسیج نیروها در فاصله ۲۲ تا ۲۷ نوامبر بود.

کنفرانس تهران در جنگ جهانی دوم
کنفرانس تهران در جنگ جهانی دوم از چپ ژوزف استالین؛ فرانکلین روزولت؛ وینستون چرچیل در ایوان سفارت اتحاد جماهیر شوروی در تهران

شش گروه چتر باز آلمانی به ترتیب در نزدیکی دریاچه نمک قم فرود آمدند و خود را برای ورود به تهران آماده کردند. واحدهائی هم نزدیک قزوین فرود آمدند که از شصت نفر، شش نفر آلمانی و بقیه روس بودند. این شصت نفر شامل هشت واحد به فرماندهی شکوارزف روسی بودند. البته تعدادی از آن‌ها تحت نظارت سازمان های اطلاعاتی روس بودند که به عنوان ناراضیان شوروی تحت امر آلمانی ها قرار داشتند.

جالب است که آن‌ها پس از فرود آمدن و وارد شدن به تهران خود را به نیروهای روسی معرفی کرده و عملا آلمانی‌ها نتوانستند از گروه‌های روسی علیه متفقین استفاده نمایند. رئیس سرویس شوروی به آسانی تشخیص داد که محل مورد نظر باید تهران باشد، از این رو متفقین کاملا آماده مقابله با حملات تروریستی آلمان‌ها شدند. البته آلمان‌ها مدتی قبل از عملیات تهران برای ترور سران متفقین طرحهائی را داشتند که بعضا به شکست انجامید.

یکی از مأموران روسیه در سوئیس گزارشی از این عملیات (جهش بلند) را برای کشور متبوعش فرستاده است. البته پس از جنگ در سال ۱۹۶۷ او اذعان کرد که در سال‌های جنگ کلیه افسران ستاد ارتش آلمان به جز تعداد بسیار محدودی در معرض اتهام جاسوسی روس‌ها بودند.

پس از شکست عملیات، جهش بلند در تهران و سلامتی جان سران متفق، هیچ تحقیقاتی از سوی دول متفقین پس از جنگ انجام نشد؛ بلکه تعداد معدودی از نویسندگان مانند لاس هواس که منابع این بخش از تحقیقات اوست در این مورد دست به تفحص و تحقیق زدند. اگر بخواهیم به طور ویژه مطالبی چند از سرویس جاسوسی MI۶ بگوئیم باید با قاطعیت گفت که بی شک قدیمی‌ترین و پرکارترین سرویس جاسوسی مدرن، سرویس جاسوسی انگلستان بوده است.

جاسوسان انگلیسی با نفوذ مستعار

گروهی از پیرزن‌های فرانسوی از روستاهای مرزی این کشور هر روز به قصد فروش کره و تخم مرغ از مرز فرانسه گذشته و وارد ژنو می‌گردیدند. مأمورین گمرک برای این که بتوانند از پرحرفی و پرچانگی آن‌ها زودتر خلاص شوند و زودتر از سرمای هوا به درون اتاق‌های گرم خود بروند تشریفات گمرکی را به سرعت انجام می‌دادند اما غافل از این که یکی از این پیرزن‌ها جاسوس انگلیسی ها بود.

او کاغذ کوچکی را که در زیر لباسش مخفی می‌کرد هر روز به مأمور انگلیسی تحویل می‌داد. این کاغذها حامل پیام‌ها و دستوراتی برای این جاسوس بود. جاسوسی که هیچ گاه شک کسی را برنیانگیخته است. جالب است بدانیم انگیزه همکاری با متفقین برای این پیرزن معافیت پسرش از رفتن به جبهه‌های جنگ بود که در آن شرایط می‌توانست انگیزه بسیار مهمی تلقی شود.

البته این یکی از کارهای بسیار پیش پا افتاده سرویس جاسوسی انگلستان بود. در مثال دیگر می‌توان به داستان چندرا لعل هندی اشاره کرد. چندرا هندی اصیل و انقلابی بود که علیه انگلیسی‌ها دست به اقدامات و تحریک مردم می زد به طوری که مرکز مخالفت ها علیه بریتانیا بود. سرویس جاسوسی مأموریت داشت چندرا لعل را دستگیر کرده و از این طریق و در شرایط سخت جنگ بتواند از تحریک هندی‌ها و آشوب آن‌ها که بعضا توسط آلمانی ها هم هدایت می شد بکاهد.

از این رو به جمع آوری اطلاعات در مورد چندرا لعل پرداخت. چندرا مدتی بود دل در گرو زنی بسته بود که به یکدیگر علاقمند شده بودند و از نظر انگلیسی‌ها آن زن عامل آلمانی‌ها بود. سرویس مخفی انگلستان چند بار خواست از طریق تطمیع و پول آن مرد را آرام کند اما موفق نشد. از نظر انگلیسی‌ها، چندرا به اندازه تمام دشمنان انگلستان در هند و خارج آن به منافع بریتانیا در هندوستان لطمه زده است.

از آن جا که چندرا با هوش و ذکاوت بود، تلاش های یک ساله انگلیسی‌ها برای به دام انداختن او نتیجه ای نداد تا این که جریان علاقمندی او به آن زن آشکار شد و این می‌توانست شکار خوبی برای دستگیری این هندوی دو آتیشه باشد. بعدا معلوم شد آن زن جاسوس آلمانی‌ها نبوده بلکه فقط برای چندرا لعل کار می‌کرده و از روی عشق به او اطلاعات می‌داده است.

پس از دستگیری آن زن و دیدن عکس چندرا به همراهش سعی بر اغفال آن زن می‌کنند، انگلیسی‌ها این زن را به ده سال زندان تهدید می‌کنند ولی با مقاومت آن زن مواجه می‌شوند. اما سرانجام مقاومت آن زن می‌شکند؛ چرا که می‌توانست تصور کند پس از ده سال زندان چه بلائی می‌توانست سرش بیاید.

جولیا معشوقه چندرا لعل معتقد بود چندرا تنها مردی است که او را از صمیم قلب دوست دارد. جولیا چند بار مجبور به نامه نگاری به چندرا برای آمدن به فرانسه شد ولی هر بار با مقاومت او مواجه می‌شد. اما سرانجام آن عاشق مجبور شد دعوت جعلی معشوق خود را بپذیرد. او با گذرنامه اسپانیایی وارد فرانسه گردید اما توسط شکارچیان انگلیسی شناخته شد و قبل از دستگیری شیشه زهر کوچکی را که همراه خود آورده بود نوشید و کشته شد.

علاقه شدید ژرمن‌ها به کسب اطلاعات از منطقه قفقاز شوروی غیر قابل انکار است. سرزمینی که قلب تپنده اقتصاد روس‌ها را تشکیل می‌دهد. آن‌ها بارها و بارها سعی بر کسب خبر از قفقاز داشته و در موارد زیادی با سختگیری و کنترل شدید روس‌ها باناکامی مواجه می‌شدند. البته این تنها آلمانی‌ها نبودند که به قفقاز توجه زیادی نشان می‌دادند بلکه انگلیسی‌ها اگر بیشتر از آن‌ها متوجه به این سرزمین نبودند، کمتر نبودند.

حتی در زمانی که در کنار روس‌ها و در یک جبهه علیه آلمانی‌ها می‌جنگیدند آلمانی‌ها طی یک عملیات، دوتن از افراد خبره سرویس اطلاعات خود را در بین اعضای یک هیئت علمی جا زدند. این گروه تحت نظر یک پروفسور هنگام مطالعه آداب و رسوم و اخلاق و نژاد طایفه‌ای به مرز ترکیه و شوروی مسافرت داشته و جاسوسان آلمان اگر چه اطلاعات مهمی از جغرافیای آن منطقه به ارمغان بردند و موفق شدند نظر سرویس خود را جلب نمایند؛ در واقع اطلاعات آن‌ها کافی و وافی نبود؛ چرا که برای حمله همه جانبه برای شکست شوروی دست یافتن به قفقاز و از بین بردن مواضع صنعتی و نفتی آن منطقه حساس و ضروری به نظر می‌رسید.

فعالیت‌ها و عملیات‌های دیگر آلمانی‌ها با شکست مواجه شد. اما شولتز هولتوس جاسوس آلمانی موفق شد هم خود به اطلاعات مهمی دست یابد و هم بعد از مدتی تلاش و کوشش و تشکیل گروهی برای جاسوسی از قفقاز توسط ارامنه و ایرانیانی که به باکو مسافرت می‌کردند تا حدودی سرویس جاسوسی خودرا قانع نماید.

متفقین از همان ابتدا به طرح‌هایی عمرانی که آلمانی‌ها در ایران اجرا می‌کردند نظر خوشی نداشته و فقط ادعای جاسوسی آن‌ها را مطرح می‌کردند. طرح‌های بسیاری توسط آلمانی‌ها در ایران انجام شد از جمله راه آهن، پروژه رادیو تهران که توسط تلفن کلن آلمان اجرا و توسط پهلوی دوم در سال ۱۳۴۰ افتتاح شد.

البته نازی‌ها در مواردی هم از یهودیان استفاده‌های جاسوسی می‌کردند. با این که هیتلر دشمن یهودیان بود و تلاش زیادی برای قتل آن‌ها داشت؛ توسط معمار کنتار، یهودیان به نام آدولف آیشمن به کار جاسوسی گماشته می شدند.

ظاهرا آشخین صدها نفر از یهودیان که حدود هشتصد نفر شدند را زنده نگه داشته و در بیمارستان پایتخت آلمان به مدیریت یک دکتر یهودی به نام والتر لوستیگ و تحت نظر یک افسر گشتاپو که مستقیما از فرمانده ارشد خود آیشمن دستور گرفته نگهداری می‌کردند تا از آن‌ها استفاده‌های جاسوسی کنند. شاید تبحر یهودیان در امر جاسوسی با موفقیت مناسبی که این عده احتمالا داشته اند سبب این موضوع شده بود. جالب است که آدولف آیشمن در سال ۱۹۶۲ توسط سرویس جاسوسی اسرائیل از آرژانتین ربوده و برای محاکمه و اعدام به اسرائیل منتقل شد.

منبع
کتاب سازمان‌های جاسوسی در هزارگان تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا