جنگ افغانستان فضای بسیار قابل مطالعه ای را برای علاقمندان به وجود آورد. صحنههای که در آن میتوان تقابل قدرتهای شرق و غرب را به وضوح دید افتضاحی که شوروی در آن نقش اصلی را ایفا میکرد و آمریکا را در مقابل افکار عمومی در مورد جنایتهایش در ویتنام رو سفید میکرد. اگر چه رد پای آمریکا هم در افغانستان به وضوح دیده شد نه تنها در تجهیز مجاهدین افغان بلکه در شکل گیری و به وجود آمدن این گرداب و طعمه برای شوروی بسیار قابل توجه میباشد.
آنچه در این مقاله میخوانید
کودتای 1978 افغانستان و تشکیل حکومت کمونیستی به کمک K.G.B
اما ۲۷ آوریل ۱۹۷۸ طی یک کودتای خونین کمونیستی در افغانستان رژیم نور محمد ترهکی قدرت را در حالی به دست گرفت که شوروی مدعی بود در این کودتا دخالتی ندارد و به گفته شوروی مرکز از طریق دو جاسوس خود در افغانستان که از رهبران آن کودتا بودند، از زمان و محتوا و موفقیت آن مطلع شد. به گفته اسناد تاریخی که توسط یکی از جاسوسان پناهنده شده به غرب میگوید که شوروی تصور میکرد این کودتا به تحریک ساواک انجام شده و قصد آن قلع و قمع کمونیستهای افغانی بوده اما رژیم کمونیستی در افغانستان بر سر کار آمد.
نور محمد ترهکی که از سال ۱۹۶۵ مامور K.G.B بود دبیر اول حزب کمونیست افغانستان شد و طبق قانون شوروی که کمونیستهای دیگر کشورها که به رهبری حزب کشورشان میرسند ارتباطشان را با K.G.B قطع کنند و فقط با کمیته در ارتباط هستند. ترهکی نیز چنین شد با آن که دو حزب کمونیست پرچم و خلق دارای عضو کمی بودند اما با هم اختلاف شدیدی نیز داشتند.
ترهکی که رئیس حزب خلق بود به اندازه کافی هم از مرکز حرف شنوی نداشت و از انعطاف کمتری برخوردار بود او به طور مخفی ارتباطش را با ک.گ.ب حفظ میکرد و به دادن گزارشهایی برای سرویس مخفی شوروی میپرداخت و کمکهایی برای عملیات ک.گ.ب علیه سفارت خانههای آمریکا، چین و دیگر کشورها در کابل داشت.
ارکان حکومت پس از کودتای افغانستان
۳۰ آوریل ۱۹۷۸ نورمحمد ترهکی رئیس جمهور و نخست وزیر افغانستان شد ببرک کارمل رئیس حزب پرچم معاون رئیس جمهوری و حفیظ این عضو برجسته و به نام حزب خلق، معاون نخست وزیر شد. ترہکی مبارزه سخت خود را علیه اسلام گرایان، طرفداران اخوان المسلمین، خمینی و روحانیت افغان شروع کرد در حالی که افغانستان یک کشور متعصب اسلامی بود. شاید K.G.B به اندازه کافی به این مورد توجه نداشت در حالی که نهال مبارزه با کمونیست در بین آحاد ملت افغان در حال جوانه زدن بود و در عین حال اختلاف بین پرچمها و خلقیها رو به گسترش بود.
چهار ماه پس از کودتا تعدادی به اتهام توطئه علیه ترهکی دستگیر شدند که در بین آنها ژنرال عبدالقدیر وزیر نیروهای مسلح و فرمانده کل قوا ژنرال شاپور احمد زار هم بودند که به ادعای ترهکی کشورهای چین و آمریکا عربستان، پاکستان و ایران در این توطئه دست داشتند اما شرایط این گونه ادامه پیدا نکرد چرا که زمانی که ترهکی برای اجلاس جنبش غیر متعهدها به هاوانا رفت امین توطئه قتل او را کشید.
به قدرت رسیدن امین و ترس شوروی از امین
امین به مشاور مالی خود گفته بود راههای دسترسی به چهارصد میلیون دلار پول افغانستان را که در خارج از کشور بود بررسی کند و مشاور به K.G.B گزارش داده بود چرا که نگران بود؛ امین پس از رسیدن به اهدافش شاهد این ماجرا را از بین ببرد در عین حال حفیظ امین به پدافند هوایی افغانستان دستور داده هواپیماهایی نور محمد ترهکی را به عنوان اشتباه در تشخیص یک هواپیمای دشمن سرنگون کنند اما این توطئه کشف شد و اختلافات بین او و نورمحمد زیاد شد اما در این مبارزه قدرت امین پیروز شد و قدرت را در دست گرفت.
حال زمانی بود که او ادعا میکرد روابطش را با شوروی ادامه خواهد داد اما پیکی محرمانه برای ارتباط گرفتن با غرب به آن سو روانه کرده بود. شوروی از این چرخش بسیار نگران شد و توطئه قتل امین را ریخت یک افسر K.G.B به عنوان آشپز وارد کاخ امین شد اما نتوانست باعث ترور او شود چرا که او بسیار محتاط بود و یک غذا را کامل نمیخورد و حتی در آب میوه خود آب اضافه میکرد.
اولویت فوری مسکو خارج کردن پنهانی سه تن از هوادارن ارشد ترهکی از کابل بود هر سه نفر کسانی بودند که امین را به عنوان جاسوس ایالات متحده محکوم کرده بودند. این سه نفر طی یک عملیات ویژه با رمز رنگین کمان با افراد نیروهای ویژه ارتش شوروی به نام زنیت از پایگاه دیگری وارد تاشکند شدند.
دو تن از آنها با گذرنامه های جعلی و تحت نام افراد زنیت و یکی از آنها که سرشناس بود و احتمال لو رفتن او بالا بود در یک کانتینر قاچاق شد و در حدود چهار هفته پس از انجام عملیات، این سه نفر با میکروفونی استراق سمع می شدند تا وفاداری آنها ثابت شود.
اقدام به ترور امین توسط K.G.B
امین هم که نور محمد ترہکی را زندانی کرده بود مخفیانه و بر خلاف قول خود که به روسها داده بود تا از او حفاظت کند تره کی را به قتل رساند اگر چه ترهکی محبوب نبود اما برای مسکو شکست محسوب می شد؛ چرا که امین تمایل به غرب داشت و حالا زمانی بود که قتل امین در اولویت کارهای K.G.B قرار گرفته بود.
افسر K.G.B که به عنوان آشپز وارد کاخ امین شده بود طالب اف بود. او آذربایجانی بود و فارسی را به خوبی میدانست و قبلا هم با اوراق جعلی ایرانی در ایران و چچن کار کرده بود.
تلاش او باعث شد مقداری از غذای امین و اطرافیانش مسموم شود و در یکی از این روزها داماد امین که برادرزاده او هم بود و ریاست سرویس امنیتی را بر عهده داشت برای مسمویت به مسکو فرستاده شد تا مداوا شود در حالی که مسکو مشغول آماده کردن ببرک کارمل بود که برای دور شدن از افغانستان توسط تره کی و امین به عنوان سفیر به چک اسلواکی رفته بود.
کودتای دوم در افغانستان توسط K.G.B و خلع امین از قدرت
مشاوران شوروی به امین پیشنهاد دادند برای امنیت بیشتر به کاخ دارالامان برود. در حالی که این کاخ به سفارت شوروی نزدیکتر بود و آنها را برای کودتا آماده میکرد و از نبرد خیابانی دور میکرد.
نمایندگی ک.گ.ب در کابل گزارش داد امین به نقل و انتقال در مرزها و گسترش پروازها در فرودگاه بگرام مشکوک شده و ظاهراً آمریکاییها او را از احتمال وقوع یک کودتا مطلع کرده بودند. اما دیگر دیر شده بود نیروهای ویژه شوروی آلفا و زنیت با یونیفرم های افغان و توسط افرادی که از ازبکها و تاجیکها انتخاب شده بودند با یونیفرم های افغان به کاخ دارالامان حمله کردند و قدرت را از امین پس گرفتند.
جالب است که اعضای وحشت زده حزب کمونیست به خیال این که مورد حمله مجاهدان ضد کمونیست قرار گرفته اند کارتهای حزب کمونیست خود را در چاه های توالت ریخته یا مخفی کردند رادیو اعلام کرد ببرک کارمل قدرت را بدست گرفته و خواستار کمک برادرانه شوروی شده است.
شوروی به نیروهای خود جایزه مدال و درجه داد و یک رژیم کمونیست با دخالت مستقیم شوروی در افغانستان بر پا شد حالا زمانی بود که K.G.B در کنار ارتش یکصد هزار نفره شوروی مستقر در افغانستان بسیار فعال شده بود تا تجربه جدیدی را کسب کند.
گزارشها از افغانستان میرسید که عدهای از سران K.G.B قصد داشتند وضعیت جنگ افغانستان را دچار تغییراتی کنند تا اخبار آن، آن طوری که خودشان مایل بودند به سران شوروی برسد، اما این مطالب تایید نشده است.
جنگ افغانستان
شرایط افغانستان به گونهای بود که هر منطقه ای را که به اشغال شوروی در میآمد پس از خروج نیروهای ارتش سرخ، مجاهدین دوباره به آن منطقه باز میگشتند. مارشال سرگئی آفرومیون در سال ۱۹۸۶ به دفتر سیاسی حزب کمونیست گفت: «یک تکه زمین ساده در این کشور (افغانستان) نیست که به وسیله یک سرباز شوروی اشغال نشده باشد. با وجود این، بخش اعظم این سرزمین همچنان در دست شورشیان است»
ببرک کارمل مهره جدید شوروی کارآمدی خود را به نمایش گذاشت. به گزارش نمایندگی K.G.B در کابل کارمل یک خود بزرگ بینی پیدا کرده بود. او مدعی بود یکی از بزرگ ترین دولتمردان جهان است. او خودش را با اهمیتتر از فیدل کاسترو تصور میکرد و به مشروبات الکلی به طور افراط روی آورده بود. اوضاع افغانستان هم خوب نبود. ملوک طوایفی و پارتی بازی باعث فساد ادارای زیادی شده بود و اوضاع خوب به نظر نمیآمد. با این حال دو جناح کمونیست، دشمنی خود را با یکدیگر ادامه دادند.
مسئولیت اصلی K.G.B در افغانستان پس از تثبیت نسبی ببرک کارمل ایجاد سرویس اطلاعاتی افغانستان بود. این واحد«خاد» مخفف جمله خدمات اطلاعات دولتی نام گرفت. خاد توسط K.G.B آموزش، سازماندهی و از نظر مالی تامین گردید.
در ژانویه ۱۹۸۰ K.G.B از نظر خود بهترین گزینه را انتخاب کرد. نجیبالله، سی دو ساله که از کلمه الله در نام خانوادگیش ناراحت بود خود را رفیق نجیب میخواند اگر چه او قول داد مانند سرویس مخفی رژیم امین مردم را زیر فشار نگذارد اما سرویس او به سازمانی تبدیل شد که از رژیم گذشته هم ارعاب انگیزتر و سرکوبگرتر شده بود.
با این وصف K.G.B به عنوان مشاور در شکنجه گری خاد سهیم بود.K.G.B به یک کار مهم دیگر هم در افغانستان علاوه بر تعلیم، سازماندهی، تجهیز و مشاوره خاد انجام داد.
سازماندهی واحدهایی به نام کاسکیه که معمولاً تشکیل شده از یک گروه صد و پنجاه نفری بود که هدفشان شناسایی، رخنه، تضعیف و سایر اقدامات اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی در عقیم گذاشتن حملات مجاهدین افغانی بود، به طوری که در برخی موارد عدهای از مجاهدین را با تدابیر اطلاعاتی به جنگ گروهی دیگر میفرستادند.
در آوریل سال ۱۹۸۱ یک واحد کاسکیه در استان هرات از طریق مامورانش با شخصی به نام خواجه بشیر آقا چونگی رهبر تاجیک نیروی دویست و پنجاه نفره مجاهدین را فریب داد. این گروه منطقهای شامل چهل و هشت روستا را در کنترل داشت در پی تماسهای کاسکیه با بشیر آقا چونگی، جلسهای میگذارند و او را میفریبد و متقاعد میکنند علیه هم سنگران سابقش اسلحه به دست بگیرد.
کاسیکه و K.G.B در تلاش برای پیروزی در جنگ افغانستان
این گروه طبق دستورات K.G.B عمل میکند و همراه با واحدهای کاسکیه بیست و یک عملیات مشترک را علیه مجاهدین انجام میدهد و حدود چهل عملیات مستقل را انجام میدهد و در طی این رشته جنگها سی و یک فرمانده مجاهدین را به قتل میرساند. این روند ادامه مییابد تا نیروی دویست و پنجاه نفره چونکره به نهصد نفر میرسند و طی دو سال همکاری بالغ بر بیست هزار نفر افغان را به قتل میرسانند.
واحدهای کاسکیه در سال ۱۹۸۲ موفق شدند چهار گروه دیگر از مجاهدین را که مانند بشیر آقا چونگی عمل میکردند بفریبند و در آغاز سال ۱۹۸۶ گروههای زیادی حدود هشتاد و شش گروه دیگر را سازماندهی کرده و در لباس مجاهدین مقاومت را مختل کردند جالب است که بدانیم پس از خروج ارتش شوروی از افغانستان بسیاری از جنگهای داخلی که بین مجاهدین رخ داده بود به تحریک مستقیم ک.گ.ب صورت گرفته بود.
سال ۱۹۸۲ اداره هشت (اقدامات ویژه ) K.G.B یک مرکز آموزش در شوروی برای افغانستان ایجاد کرد و ریاست آن مدرسه یک افسر با تجربه در هاوانا بود که به اندازه کافی از روشهای جنگ غیر منظم کوبا آگاه بود این اداره در کنار استفاده از روشهای محلی در کوبا دست با کار مطالعه روشهای مورد استفاده چریکهای فلسطینی علیه اسراییل و تهاجم اسراییلی ها علیه پایگاههای فلسطینیها شد و از مجموع این برنامهها جنگ افغانستان را در کنترل خود در آورد.
آنها روشهایی را هم امتحان میکردند که هدفش ارعاب مردم غیر نظامی افغانستان بود از جمله تلههای انفجاری به شکل عروسک که کودکان را معلول میکرد و باعث رعب و وحشت پدر و مادرهایشان میشد. اما با وجود همه این تلاشها جنگ افغانستان خوب پیش نرفت. طبق گزارش K.G.B هزاران نفر در طی چند سال از خدمت ارتش افغانستان فرار کردند. در عین حال خاد آمار غلط آمیز از نفوذش در بین مجاهدین میداد.
در سال ۱۹۸۳ نجیبالله مدعی بود هزار و سیصد مأمور نفوذی دارد که از این میان صد و بیست و شش مامور در مناطقی که تحت کنترل مجاهدین درآمده، چهارده مامور در سازمانهای زیر زمین و بیست و هشت مامور در بخشهای مختلف و حساس پاکستان دارد. اما این آمار مورد تایید K.G.B نبود.
ورود سیا به جنگ افغانستان و جنبه جهانی جنگ افغانستان
کم کم جنگ افغانستان جنبه جهانی پیدا کرده و غرب با ارتباط گرفتن با مجاهدین به ارسال سلاح و مهمات مبادرت کرد. مرکز سیا در اسلام آباد در اواخر جنگ، برنامه ارسال شصت هزار تن سلاح و تجهیزات در سال را طراحی کرد که توسط کامیونهای پنج و ده تنی، وانتهای کوچک و قاطر در بیش از سیصد مسیر را برای مجاهدین برنامه ریزی میکرد. جالب است که رئیس مرکز سیا گفت: «نیاز ما به قاطرها بیشتر از پرورش کل این حیوانات در دنیا بود.»
از جدیدترین سلاحهایی که سیا در اختیار مجاهدان افغان قرار داده بود، موشکهای دوش پرتاب استینگر بود که می توانست برتری هوایی شوروی را محدود کند. این موشکها در سال ۱۹۸۶ به دست مجاهدین رسید که اثری مهم بر روی جنگ داشت. در ۲۵ دسامبر، از گروههای مجاهدین مسلح به موشکهای دوش پرتاب استینگر موفق شدند در یک عملیات سه هلیکوپتر توپدار شوروی را نزدیک فرودگاه جلال آباد سرنگون سازند.
فیلم این عملیات که توسط مجاهدین گرفته شده بود از طریق رئیس سیا به ریگان رئیس جمهور آمریکا نشان داده شد. دو تا از این موشکها توسط جاسوسان شوروی یا خاد از مجاهدین دریافت شد. اما ناگفته نماند تعدادی از آنها توسط مجاهدین به سپاه پاسداران ایران تحویل شد و در مواردی در جنگ با صدام استفاده شد.
در بهار همان سال گورباچف، نجیبالله رئیس خاد را به جای ببرک کارمل مهره سوخته برگزید در حالی که کارمل چاپلوسانه از گورباچف خواست نظرش را تغییر دهد اما تصمیم گرفته شده بود و کارمل میباید با خانوادهاش برای گذراندن دوران بازنشستگیاش به مسکو برود گورباچف یک مهلت دو ساله به ارتش داد تا در افغانستان پیروز شود یا تصور یک پیروزی را به ارمغان آورند اما در این حال نگران حضور آمریکاییها در افغانستان پس از خروج از این کشور بود.
خروج ارتش شوروی از افغانستان و شروع جنگهای داخلی
پس از خروج ارتش شوروی از افغانستان جنگهای داخلی در این کشور شروع شد و شرایطی را فراهم کرد که با دخالت ابرقدرتها، رژیم افراط گرای طالبان این سرزمین را اشغال کرد. در چهاردهم فوریه ۱۹۷۹ چهار چریک مائوئیست افغان، سفیر آمریکا در کابل را ربودند و او را به هتل کابل منتقل کردند. در آنجا خواستار آزادی چند تن از رفقای خود از زندان شدند. امین که در آن موقع مرد قدرتمند حکومت تازه تاسیس کمونیست افغانستان بود به توصیه مشاروان K.G.B خود دستور داد یک گروه افغانی مسلح به اسلحه کلاشینکف و با استفاده از جلیقههای ضد گلوله شوروی به هتل حمله کنند.
طی این عملیات دایز سفیر آمریکا و دو تن از ربایندگانش کشته شدند. رباینده سوم دستگیر و چهارمین مهاجم فرار کرد و حالا زمانی بود که افتضاح بزرگی شده بود و به محض مشخص شدن رد پای شوروی در این ماجرا می توانست بهای سنگینی برای شوروی در مجامع جهانی داشته باشد. K.G.B تلاش وسیعی را شروع کرد که نقش خود را در این ماجرا بپوشاند و آمریکا و سایر کشورها را از این قضیه عصبانی نکند.
قرار بود بازرسان امنیتی سفارت آمریکا برای تحقیق در مورد این موضوع به هتل بیایند. برای جلوگیری از مواجهه با چریکی که زنده مانده بود یا پیگیری برای آخرین فردی که فرار کرده بود به آنها گفته شد هر چهار نفر کشته شدهاند. چریک کشته شده و یک زندانی کشته شده تا چهار جنازه برای آمریکاییها به همراه چهار اسلحه و فشنگهایی که مانده بود بتواند داستان K.G.B را به باور بازرسان آمریکایی برساند.
در عکسهای سه مائوئیست واقعی و یک مائویست قلابی در روزنامههای افغان چاپ شد و برای کاستن از تحریک آمریکاییها امین که نخست وزیر افغانستان بود و تعدادی از وزرا به هنگام همدردی با آمریکاییها به دیپلماتها گفتند آنها به ابتکار خود عمل کردهاند و هیج مشاور روسی در این تصمیم گیری نقشی نداشته است. اگر چه افغانستان سرزمین پر رمز و رازی برای تحقیق در مورد جنگ سرد به شمار میرود ولی همه ماجرا در این سرزمین ادامه نداشت.