جاسوسی در جنگ اول جهانی
موریس رایت پدر پیتر رایت، تنها دو روز قبل از شروع جنگ جهانی اول موفق به کشف جدیدی شد که باعث امتیاز زیادی برای دولت انگلستان در جنگ اول و پس از آن شد. اگرچه دولت انگلستان همواره و به دلیل استعمارگر بودنش در طول تاریخ دارای سرویسهای جاسوسی مقتدر و قدرتمند بوده است؛ اما کشف جدید در دورههایی که جاسوسی کاملا علمی میشد، نقطه عطفی در تاریخ سرویسهای مخفی به شمار میرفت.
رایت موفق شد با گیرنده رادیویی خود ارتباطات ناوهای آلمانی را دریافت کرده و این کشف سرآغازی برای ورود به سیستمهای شنود و استراق سمع رادیو و همچنین دری بر روی دنیای رمزگشایی شد که انگلستان جزء برترینهای جهان به شمار میرفت و البته میرود.
رئیس بخش جاسوسی نیروی دریایی انگلستان در جنگ جهانی اول شاخصترین عنصر اطلاعات بریتانیا بود که مسئول کشف رمز و حمله به حصارهای آلمانها محسوب میشد.
کاپیتان رگی هال که رئیس بخش جاسوسی بود، موریس رایت را مستقیم وارد این جریان نمود و با هدایت او توانست پایهگذار جنگهای الکترونیک و جاسوسی الکترونیک شود. کاپیتان هال پس از بررسی اوضاع و احوال حرکت ناوها دستوراتی را به رایت داد و او توانست سیستم متناوبی را بسازد که در واقع یک نوع ردیاب مخابراتی محسوب میشد و با این که سالها برای تکمیل این ردیاب وقت صرف شد؛ اما نتیجه آن چیزی شد که به یک سلاح عمده و کارآمد در جنگ علیه آلمانیها تبدیل شد.
آنچه در این مقاله میخوانید
جنگ اول جهانی چگونه شروع شد؟
قرن نوزدهم قدرتهای اروپایی در دورهای به سر میبردند که به دوره صلح مسلح معروف است. کشورهای آلمان، فرانسه، بریتانیا، روسیه، ایتالیا، اتریش، مجارستان و عثمانی به تجدید قوای نظامی از نوع مدرن آن زمان اقدام نموده و خود را تسلیح میکردند. کشورها با یک دیگر رایزنیهایی میکردند تا بر اساس مشترکاتشان و با ایجاد بلوکهایی ضریب امنیتی خود را بالا ببرند.
خصومت قدیمی فرانسه با آلمان از زمان بیس مارک، فرانسه را ترغیب کرد تا با انگلستان پیمان ببندد. روسیه هم که خود را حامی ملل اسلاو شرق اروپا پنداشت، برای جلوگیری از پیشروی ژرمنها به این پیمان پیوست.
آلمان و اتریش هم که ژرمن بودند با یکدیگر اتحاد بستند. عثمانی هم که روابطی حسنه با آلمانیها داشت به این اتحاد پیوست. بلوک متفق کشورهای فرانسه، انگلستان و روسیه در مقابل بلوک متحد آلمان، اتریش، مجارستان و عثمانی یک توازن نظامی برقرار کردند و در واقع شرایط طوری هماهنگ شد که اروپا آماده یک جنگ تمامعیار شد. در چنین شرایطی که قاره سبز به یک بشکه باروت آماده انفجار بدل شده بود اتفاقی افتاد که تمام جهان را تحت تاثیر مخرب خود قرارداد.
ترور ولیعهد اتریش عامل شروع جنگ جهانی اول
در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ میلادی یک دانشجوی اهل بوسنی و عضو محفل جوانان بوسنی طی جریانی که در ادامه ذکر میگردد ولیعهد اتریش را در سارایو ترور کرد. اتریش پس از ترور ولیعهد خود اولتیماتومی که دارای ده بند بود به صربستان اعلام کرد. در آن زمان بوسنی تحت حاکمیت صربستان بود صربستان به دلیل نقض حاکمیت ملی، آن اولتیماتوم را رد کرد و اتریش در ۲۸ جولای به صربستان اعلان جنگ داد.
طی این فرایند روسیه که خود را حامی ملل اسلاو شرق اروپا میدانست، به اتریش اعلان جنگ کرد و آلمان هم به حمایت از اتریش به روسیه و فرانسه هم به حمایت از روسیه به ژرمنها و پس از اشغال بلژیک بیطرف توسط آلمانیها، انگلستان هم به آلمان اعلان جنگ داد و سرانجام این فرایند، جنگ جهانی اول را به همراه داشت البته ظاهرا فرانسویها قبل از جنگ توسط یک افسر آلمانی از طرح آلمان آگاه شده بودند.
غافلگیری فرانسه با وجود آگاهی فرانسویها از حمله آلمانها
جاسوس آلمانی اطلاعاتی را به مبلغ شصت هزار مارک، به وزارت جنگ فرانسه فروخته بود. این طرح که از طرف رئیس ستاد ارتش آلمان طراحی شده و بر مبنای حمله بیست و شش گردان نظامی از طریق بلژیک به فرانسه بود که قرار بود ظرف شش هفته پاریس را اشغال کند.
قبل از حمله آلمان به فرانسه، سرویسهای مخفی فرانسه نسبت به مانور آلمانیها مشکوک شده بودند که یک چنین طرحی را آزمایش میکردند و با وجود طرح مقابله فرانسه در برابر آلمان، باز هم فرانسویها غافلگیر شدند.
ظاهرا فرانسویها از طرح شانزده گردان آلمان مطلع بودند و فکر میکردند ده گردان دیگر از بلژیک دور هستند. در هر صورت فرانسه با وجود دریافت طرح کلی آلمانیها از جزئیات آن مطلع نبود و نتوانست در مقابل آنها بهاندازه کافی آمادگی مقابله داشته باشد.
اما شاید در جنگ اول جهانی فرانسه در مورد کاربرد مخابرات اطلاعات و استفاده از این صنعت در جهت انتقال اطلاعات و توانایی برقراری این نوع از ارتباطات، از کشورهای پیشگام محسوب میشد.
شنود بیسیم ناوهای آلمانی در هتلی در اسلو توسط انگلیسیها
در سالهای ابتدایی شروع جنگ الکترونیک و جاسوسی الکترونیک در جنگ جهانی اول گروه کوچک انگلیسی که در این برنامه پیشرو بود، به نتیجه رسید تا برای ردیابی حرکت و شنود مکالمات ناوهای آلمانی میبایست به شهر اسلوی امروزی و یاهان کریستیانای سابق بروند و در مکانی مناسب گیرنده خود را در آن مکان نصب کنند؛ ولی با وجود بیطرفی نروژیها امکان استفاده از سفارت انگلستان برای نصب ردیاب در آن کشور وجود نداشت. از این رو مأمور مخفی MI۶ انگلستان؛ یعنی موریس رایت که در واقع مبتکر این طرح نیز محسوب میشد، به عنوان بازرگان وارد نروژ شده، ردیاب خود را در طبقه آخر یک هتل کار گذاشت.
موریس رایت به مدت شش ماه با این طرح بهخوبی پیش رفت و با موفقیت به وظایف جاسوسی خود و شنود بیسیم ناوها گوش فرا داده و تحرکات نیروی دریایی آلمان را کاملا زیر نظر داشت. با این عملیات، اطلاعات گران قیمتی از اهداف ناوهای آلمانیها در اختیار نیروی دریایی انگلستان قرار میگرفت. اما ظاهرا این روند بیش از شش ماه طول نکشید.
یک روز موریس رایت؛ جاسوس مبتکر انگلیسی، عکس خود را به همراه پیشنهاد دریافت جایزه قابل توجهی برای شخصی که از او خبری بدهد، مشاهده کرد. او با هماهنگی مأموران و همکاران MI۶ بهسرعت از نروژ خارج شد. با هماهنگیهای به عمل آمده که از عهده سازمان جاسوسی بریتانیا برمیآمد، یک کشتی انگلیسی در سواحل نروژ انتظار او را میکشید.
در آخر معلوم نشد که آلمانها چگونه به او مشکوک و چگونه به اسرارش پی برده بودند؟! شاید آنها یک گام از انگلیسیها جلوتر بودند یا شاید یک عامل نفوذی، او را لو داده بوده و شاید رصد آلمانیها برای به دست آوردن عوامل شناسایی تحریکات ناوگانشان، باعث شناسایی رایت شده بود.
به هر حال جاسوسی در جنگ جهانی اول وارد مرحله دیگری شده بود که با استفاده از ابزار و ادوات مدرن، نسبت به گذشته پیشرفت چشمگیری را موجب میشد. البته انگلستان قبل از شروع جنگ و اوایل آن در کشورهای مختلف، دارای سرویسهای مخفی بعضا قدیمی بوده یا وجود داشتن پیشینههای کهن در امر جاسوسی و ضدجاسوسی و تجربه گرانبها در این زمینهها، توانست گوی سبقت را از بقیه برباید.
سرکنسول انگلیسی مسئول جاسوسی در جنگ اول جهانی از روسیه
سر بروس لکهارت در ابتدای جوانی و زمانی که به عنوان کنسولیار دولت انگلستان وارد مسکو شد، مسئولیت سنگینی را پذیرفت و با نشان دادن درایت و پشتکار به مراحل بالا دستیافت؛ بهطوری که در سن بیست و هفت سالگی سرکنسول انگلستان در مسکو بود که مقام بالایی در نوع خودش محسوب میشود.
او قسمت عمده موفقیتش را از راه به دست آوردن اطلاعات و مرتبسازی اخبار و اطلاعات نظامی و سیاسی کسب کرده بود. با این که او دیپلمات بود و وظیفه اصلی او جاسوسی نبود؛ اما بنا به اظهارات خودش گزارشهای مفصلی درباره نارضایتی کارگران صنایع و اوضاع و احوال مسکو داده و پیشبینی اغتشاشات شدیدی کرده که قسمتی از این گزارشها را از منابع دست اول کسب کرده بود.
انگلستان با استفاده از جاسوسانش در روسیه و با پیشبینی اوضاع و احوال آن کشور و پیشبینی جنگ و حمله آلمان، سعی در بهدستگیری ابتکار عمل داشت. در آن زمان در روسیه و قبل از جنگ، فرهنگ آلمان ستیزی به اوج خود رسیده بود؛ بهطوری که حتی اگر افرادی تنها نام آلمانی داشتند، بدون دانستن حتی یک کلمه آلمانی، ممکن بود مورد غارت قرار گیرند.
لهکارت قویتر از جاسوسان انگلیسی در روسیه در جنگ جهانی اول
لکهارت اگر چه مأمور مستقیم انتلیجنس سرویس نبود؛ ولی به عنوان یک دیپلمات آگاه به مسائل اطلاعاتی توانست خدمات ارزشمندی به سازمان جاسوسی بریتانیا انجام دهد. او با گذشت زمان توانست با شهردار و سایر مسئولین شهر مسکو و تعدادی از نمایندگان و مقامات دیگر کشوری و لشکری ارتباط دوستانه برقرار نماید و از طریق رابطه با آنها دارای نفوذ قابل توجهی شد. بدین وسیله توانست به اطلاعات مخفی و بعضا سری آنها دست یابد.
لکهارت این اطلاعات را جمعآوری و طبقهبندی کرده و آنها را به سفارت انگلستان در سنپترزبورگ میرسانید. این اسناد شامل رد و بدل کردن نامهای حزبی یا اسناد و مدارکی میشد که نباید به بیرون درز پیدا کند؛ ولی لکهارت میتوانست از روابط خود استفاده کرده و با زیرکی آنها را به دست آورده، سپس به دولت متبوعش تحویل دهد.
از این قبیل مأموران در تمام سفارت خانههای انگلستان پیدا میشد و در موارد زیادی هم از جاسوسان محلی استفاده میکردند. اما داشتن مأموری که بتواند در مسکو به اطلاعات خوب و مورد نیازی دست پیدا کند، یک برگ برنده در دست انگلستان محسوب میشد.
لکهارت آخرین اطلاعات مربوط به سازههای جنگی و تعداد ادوات و آلات نظامی و مهمات را به دست میآورد و در اختیار سفارت قرار میداد که بسیار به درد وزارت امور خارجه و سازمانهای اطلاعات و وزارت جنگ بریتانیا میخورد. اگرچه در جنگ جهانی اول، بریتانیا و روسیه در یک جبهه بودند؛ ولی همه میدانند این دو کشور دارای اختلافات بسیار عمیق استعماری نیز میباشند که بعدها رخ نمایان کرد.
همسر سرکنسول مهرهای برای جاسوسی در جنگ اول جهانی
سال ۱۹۱۵ اوج کارهای لکهارت محسوب میشد و این زمانی بود که جنگ با آلمان در اولویت هر دو کشور قرار داشت. لکهارت که بنا به دلایل امنیتی علاقه زیادی به داشتن نسخه اصلی گزارش یک ژنرال فرانسوی بنام “ژنرال پو” از اوضاع و احوال حساس آن زمان داشت، توانست از طریق همسرش به این گزارش دست یابد.
ظاهرا یکی از افراد گروه فرانسوی که گزارش ژنرال را در اختیار داشت و برای مدتی میهمان لکهارت بود، علاقه زیادی به حرفزدن با خانمها داشت. او همسر لکهارت را محرم راز خود ساخت و در عین سخن بازی با او، گزارش حساس را در اختیار همسر لکهارت گذاشت و او هم به آموزشهایی که از شوهرش فراگرفته بود، مطالب آن گزارش را نوشته و در اختیار شوهرش قرار داد. با همین سادگی و از همین طریق بریتانیا به آنچه میخواست دست یافت.
لکهارت توانست در سال ۱۹۱۶ و با طرحی از پیش تعیین شده نفوذ زیادی در روزنامههای محلی روسیه داشته باشد. کاری که همواره یکی از اهداف مهم انگلیسیها بوده است. او شعبههای از اداره تبلیغات رسمی انگلیسی در سنپترزبورگ را در مسکو تاسیس کرد. لکهارت با استخدام افراد شایسته، توانست بدون اینکه کسی متوجه این ارتباط باشد، این دفتر را از کنسولگری هدایت و به تبلیغات هدفمند و پیشبرد اهدافش در روزنامههای مسکو؛ از جمله در صورت نیاز، ایجاد اختلاف سیاسی و دنبال کردن اسناد موردنیاز از طریق مطبوعات برسد.
در این سالها آمریکا هم سعی بر تقویت بنیه اطلاعات خود داشت که البته هنوز نتوانسته بود به وجود یک چنین اهمیتی دست پیدا کند. در واقع آمریکا پس از جنگ دوم جهانی بود که دکترین امنیتی خود را بر اساس وجود یک یا چند سازمان اطلاعات و ضد اطلاعاتی قوی بنیان کرد.
از جنگ تا نظارت بر انتقال قدرت در روسیه مسئولیت سیستم جاسوسی انگلستان در جنگ جهانی اول
در ابتدای جنگ جهانی اول، ابتکار عمل سرویسهای مخفی به دست دو کشور انگلستان و آلمان و پس از آن روسیه بود که توانستند در آن زمان دارای قویترین سازمانهای جاسوسی جهان باشند. با اینکه سرویسهای مخفی راه درازی را در پیش روی داشتند؛ ولی به نظر می رسد روسیه یا شوروی جدید در آن سالها توانست گوی سبقت را از رقیبان برباید.
روسیه در آن زمان با آن که با آلمان مشغول جنگ بود و از کمکهای انگلستان هم استفاده میکرد؛ اما در موارد زیادی روسها با بدبینی به انگلیسیها نگاه میکردند و به عقیده عدهای از سیاستمدارانشان معتقد بودند بریتانیا مقدمات دخالت ژاپن را در سیبری فراهم میکند.
در هر صورت آنچه واضح است تعداد کثیری از جاسوسان انگلیسی در شکلهای مختلف در روسیه به وظایف خود میپرداختند. در ماههای حساس سالهای ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ میبایست به دو مأموریت بسیار مهم خود میرسیدند
- زیر نظر گرفتن انتقال قدرت در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه
- کنترل و مراقبت از حرکات آلمانیها در جنگ جهانی اول
جاسوسی به نام سیدنی رایلی که زمانی به سلطان جاسوسان انگلیسی شهرت پیدا کرد بدون هماهنگی با سفارت انگلستان به کاخ کرملین میرود، و تقاضای دیدار با لنین را میکند تا سیاستهای دولت متبوعش را که از نظر او با سفارت تفاوت دارد به اطلاع لنین برساند. اگر چه او موفق به دیدن شخص لنین نمیشود؛ ولی با یکی از مسئولین برجسته کرملین ملاقات میکند که باعث کدورت و اختلافات بین لکهارت و او میشود.
در آن سالها سعی و تلاش شوروی برای به دست آوردن رمز سفارت خانههای دولتهای متخاصم حتی کشورهای دوست شروع شده بود و از آن سالها بود که آنها توانستند قدرت زیادی در رمز کردن اطلاعات و شکستن رموز به دست آوردند.
«چکا» که سازمان جاسوسی انقلابی شوروی محسوب میشد از همان ابتدا با سرکوب و رعب و وحشت توانست کنترل اوضاع انقلاب و جنگ را در دست بگیرد و با سختگیریهای فراوان خود، توانست سازمان رعبانگیزی را به وجود آورد که زبانزد خاص و عام بوده است . «چکا» سازمان جاسوسی شوروی یک رکن اساسی به عنوان حافظ منافع کشور و سوسیالیسم در کنار حزب کمونیست دارای یکی از قدرتمندترین ابزارها محسوب میشده و دارای افراد نخبه و اساتید برجستهای بوده است.
دامنه فعالیت سرویسهای مخفی شوروی پس از گسترش و تکمیل سازمانها بهقدری گسترشیافته بود که در بسیاری از مواقع و در برخی از کشورها مانند ایران، آمریکا، انگلیس، آلمان غربی و … تعداد جاسوسان از تعداد دیپلماتهای واقعی در سفارت خانهها بیشتر بوده است. برای مثال شوروی در ایران همیشه جاسوسان زیادی داشته است.
ورود آمریکا به جنگ جهانی اول
انگلیسیها علاقه زیادی به تحریک افکار عمومی آمریکا بهوسیله شایعه و بزرگنمایی احساسات ضد آلمانی در ایالات متحده داشتند. نخستین فرصت این جنگ تبلیغاتی در زمانی به وقوع پیوست که در آگوست ۱۹۱۴ آلمان از بلژیک خواست تا اجازه دهد قوای آلمانی بهسلامت از آن کشور عبور کنند و بلژیکیها که مایل نبودند بیطرفی خود را در جنگ نقض کنند، با این در خواست موافقت نکردند و المان بهانه لازم را برای اشغال بلژیک به دست آورد.
انگلیسها که زمینه لازم برای اجرائی کردن جنگ تبلیغاتی علیه المان را داشتند، علاقه زیاد به وارد کردن آمریکای قدرتمند و تازهنفس به نفع خود در جنگ نشان دادند. تبلیغات ضد آلمانی توسط WPB با غرق یک کشتی مسافربری در ۷ می ۱۹۱۵ کامل شد. هزار و صد و نود و هشت نفر از مسافران این کشتی کشته شده که از بین آنها صد و بیست و هشت نفر آمریکائی بودند. آمریکا از این حادثه سخت عصبانی بود و زمینهسازی برای کنترل افکار عمومی ایالات متحده علیه آلمانیها روز بیشتر فراهم میشد.
اعدام یک پرستار انگلیسی (ادیت کارل) به جرم کمک به تعدادی از متحدین برای فرار از بلژیک و انتقال به هلند اتفاق افتاد بود سرو صدای زیادی به پا کرده بود. این در حالی بود که بریتانیا و آمریکا از پخش گزارش اعدام دو پرستار آلمانی بهوسیله سربازان فرانسوی که چند هفته بعد اتفاق افتاد جلوگیری کردند. در هر صورت دور نمای ضد آلمانی به آمریکا منتقل شد و آمریکا آماده جنگ علیه متحدین شد.
با این حال زمانی که پرزیدنت ویلسون در سال ۱۹۱۷ فرمان جنگ علیه آلمان را صادر کرد هنوز تعداد زیادی از آمریکائیها نسبت به شروع و وارد شدن به جنگ مردد بودند. درحالیکه آلمانیهای زیادی در آمریکا وجود داشتند و زبان آلمانی در سطح وسیعی آموزش داده میشد. آمریکائیهای آلمانیالاصل تلاش کردند تا جلوی غلبه این موجهای تبلیغاتی علیه آلمان را بگیرند. آنها یک مرکز دفاع ادبی ایجاد کردند.
آلمانیهای ساکن در آمریکا از قرن هفدهم در آن سرزمین زندگی میکردند و به عنوان اقلیتی محترم، سختکوش و دارای اوضاع اقتصادی مناسب در اجتماع آمریکا شناخته شده بودند. بهطوری که طبق آمار در سال ۱۹۱۰، تقریبا نه میلیون آمریکائی آلمانی زبان در آن کشور زندگی میکردند. اما دولت آمریکا زبان آلمانی را در زمان جنگ به عنوان دشمن مخصوصا به عنوان یک ابزار اطلاعاتی و جاسوسی تصور کرد و بهشدت با فراگیری آن به مخالفت پرداخت. حتی کلیساهای آلمانی زبان هم از تهدید دور نبودند.
بانکهای مشترک با آلمانیها تغییر نام دادند. خیابانهایی که به نامهای آلمانی بودند، عوض شدند و آمریکا کاملا آماده مقابله باقدرت آلمان شد. حتی در بسیاری از موارد و در برخی از محلهها روزنامه و کتابهای آلمانی سوزانده و ارکسترهای آلمانی از فهرست اجرای برنامهها حذف شدند و تمام این موارد تحت برنامهریزی و کنترل شدید و دقیق سرویسهای مخفی بریتانیا و WPB قرار داشت. تمام این برنامهها به ثمر نشست تا اینکه سرانجام آمریکا به عنوان یک ابرقدرت وارد جنگ شد و جنگ اول جهانی وارد مرحله جدیدی شد.
اهداف سرویسهای جاسوسی در جنگ اول جهانی برای به حاشیه رانندن رقبا
سرویسهای مخفی که خود باعث شروع جنگ بودند بزرگترین قدرت اقتصادی آن زمان را با فرمان اربابان قدرت، وارد بازی خطرناک جنگ اول جهانی کرده بودند. در واقع شاید شروع جنگ جهانی اول را وجود سرویسهای مخفی رقم زده و آنها بودند که با اعمالشان در راستای به جا آوردن اهداف اربابانشان، آتش جنگ را برافروخته و کنترل آن را به عهده گرفتند.
در این زمان سازمان جاسوسی آلمان اگرچه سعی داشت مکزیک را درگیر با آمریکا کند، ولی علاقه بیشتری داشت تا ارتش انگلستان را در مستعمراتش زمینگیر و مشغول کرده تا قوای آن را متمرکز و در مقابل خود کمتر ببیند. آلمانیها سعی داشتند در هندوستان انقلاب و شورشهایی ایجاد کرده تا نیروهای انگلیسی را در هند مشغول دارند؛ بلکه شرایطی را فراهم کنند تا نیروهایی از اروپا برای حل بحران شبهجزیره هند به آن خطه کشیده شوند تا آلمانیها بتوانند نیروهای متفقین را به کارهای دیگری غیر از جنگ مشغول داشته و از این طریق شرایط بهتری برای پیروزی به دست آورند.
همین سیاست و البته با تاکتیک دیگری در ایران عملی شد. با توجه به هم نژادی آلمانیها با ایرانیها و ظلم و ستمی که انگلیسیها بر مردم ایران تحمیل کرده بودند آلمانیها را متقاعد کرد تا با ایجاد شورش و انقلاب در نقاط مختلف ایران و ایجاد پایگاه در سرزمین پارس بتوانند متحدی در این منطقه برای خود دست و پا کرده یا حداقل از این نقطه به انگلیسیها ضربه زده و آنها را مشغول کنند.
همین کار و روش را دولت انگلستان در مقابل دولت عثمانی که متحد آلمان بود انجام داد. به طور مثال جاسوسی ارشد به نام سرتوماس ادوارد الورنس معروف به لورنس عربستان که یک جاسوس کارکشته و برجسته و معروف انگلیسی محسوب میشد موفق شد با به وجود آمدن شورشهایی در مناطق عربی دولت بزرگ عثمانی، ارتش این کشور را کاملا مشغول سازد و با این کار ارتش قدرتمند عثمانی که وزنه بزرگی برای متحدین در جنگ اول جهانی بود از صحنه خارج کند و سرویس جاسوسی انگلستان نقش حیاتی در موازنه قدرت متفقین ایفا کرد.
اگرچه در مناطقی ارتش عثمانی، مثلا در گالیپولی موفق به شکست ارتشهای انگلیس، استرالیا و نیوزیلند شده بود؛ اما در بینالنهرین، انگلستان پس از فاجعه کوت که در جریان آن انگلستان شکست سختی خورد مجبور به تسلیم مقابل عثمانی گردید. در این نبرد، سپاه انگلستان متحمل سی هزار کشته و زخمی از سپاه سی و یک هزارنفره شد.
شکست سرویس جاسوسی آلمان در ممانعت از ورود آمریکا به جنگ جهانی اول
در این سالها بود که آمریکا سهمی برای تقویت بنیه اطلاعاتی خود فراهم کرد که البته نتوانسته بود به وجود یک چنین اهمیتی دست پیدا کند. در واقع آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، دکترین امنیتی خود را بر اساس وجود یک یا چند سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی قوی تبین نمود.
ورود آمریکا به جنگ یک امر بسیار مهم و تعیینکننده بود که اشتباه آلمان در تحریک افکار عمومی ایالات متحده و موفقیت انگلستان در تلاش برای درگیرکردن آمریکا مرهون آن است.
ارتش آمریکا متشکل از چهار میلیون سرباز که روز به روز به تعداد آن افزوده و سیاستهای تشویق موثر دولت برای جذب جوانان به جنگ از جمله اعطای تابعیت آمریکائی به مهاجران اسپانیایی میتوانست این روند را سریعتر کند.
آلمانیها این تصور را داشتند که در صورت وارد شدن آمریکا به جنگ، مدتزمان طولانی لازم است تا ارتش هماهنگی لازم را به دست آورد ولی آمریکائیها با کشتی و از طریق آتلانتیک وارد اروپا میشوند. در این صورت ناوگان آمریکا میتوانست شکار خوبی برای زیردریاییها آلمان باشد. ولی آمریکا از طریق ایرلند و شمال اسکاتلند به جنگ با زیردریاییهای آلمانی رفت و واحدهای موثری به فرانسه اعزام شدند.
اگر چه فرانسویها و انگلیسیها تمایل داشتند افراد بیشتری از آمریکا وارد جنگ شوند. حتی عدهای از فرماندهان متفقین عقیده داشتند آمریکاییها بهتر است در واحدهای انگلیسی و فرانسوی ادغام شده و جزء لشکر آنها باشند. اما ژنرالهای آمریکایی مایل بودند کاملا مستقل به این جنگ بروند.
مارشال لود نروف یکی از فرماندهان برجسته آلمان در بهار ۱۹۱۸ یک نقشه عملیاتی وسیع به کمک جاسوسان خود طراحی کرد که بنام رمز عملیات میشل تهیه شده بود. هدف آن طرح تعرض دامنهدار در غرب بود تا قبل از ورود آمریکائیها به جنگ و تنگ شدن عرصه بتواند کار متفقین را یکسره کنند. آنها در ابتدا پیشرویهای زیادی انجام دادند. با یک سلاح جدید که در واقع یک توپ عظیمالجثهای بود به جنگ شهرها رفته و آنها توانستند رعب و وحشت زیادی در فرانسه ایجاد کنند.
این پیروزیها باعث شادی و جشن و سرور در آلمان شد؛ اما آلمانها به آخر خط رسید بودند و نتوانستند تصرفات عملیات را حفظ کنند. از طرف دیگر شورشهای داخلی آلمان که ناشی از نارضایتی عمومی برای ادامه جنگ بود اگرچه به خاک و خون کشیده میشد؛ ولی قوای آلمان را روبه ضعف میگذاشت.
در قلمروی عثمانی و سال ۱۹۱۸ کشورهای جدیدی ایجاد شدند؛ مانند گرجستان و ارمنستان که دولت عثمانی را بیشتر درگیر میکرد. ضد حمله متفقین در مقابل حملات آلمان که به جنگ صد روزه معروف است سرانجام باعث به زانو در آمدن آلمان شد که در شمال فرانسه اوج آن به وجود آمد. در روسیه لنین وعده تمام شدن جنگ و ایجاد یک حکومت مردمی را میداد. قدرت را طی یک فرایند بسیار پیچیده که از حوصله این مقاله خارج است در اکتبر ۱۹۱۷ به دست گرفته و قبل از شکست آلمان و زمانی که جنگ در غرب به نتایج قابل قبولی نرسیده جنگ در شرق مورد توجه قرار گرفت.
روش ها و افراد مهم در جاسوسی در جنگ جهانی اول
در جنگ جهانی اول جاسوسان فعال و سرویسهای مخفی زیادی به وظایفشان عمل میکردند به طور مثال آلمانیها یکی از قویترین سیستمهای جاسوسی را داشتهاند.
زنی بنام ماتا هاری به اسناد بسیار مهمی دست پیدا کرد. مارگارت گرترود رزله ملقب به ماتاهاری زن مطلقه و رقاص وارد فرانسه شده بود. او در زمان جنگ اول جهانی با رقاصی و روسپیگری اطلاعات مهم نظامی را از افسران فرانسوی که به او دلباخته بودند با زیرکی و طنازی دریافت میکرد و برای آلمانیها میفرستاد. این جاسوس توانست خدمات گرانقدری به ارتش آلمان انجام دهد و پیروزیهای آنها را تسریع نماید. ولی در سال ۱۹۱۷ بازداشت و بعد به اعدام محکوم شد.
از دیرباز برای جاسوسی و ارسال اخبار اطلاعات سری و محرمانه از کبوترها استفادههای زیادی در طول تاریخ میشده؛ اما بیشترین استفاده از آنها در جنگ جهانی اول انجام گرفت. بهطوری که برای اولینبار توسط انگلیسیها دوربینهای کوچکی در آن زمان ساخته شد که به بدن کبوترها وصل میشد تا از مناطق دشمن عکسبرداری کند. این دوربینها بهاندازه یک گوشی موبایل نسبتا بزرگ در زمان کنونی بود. بهطوری که حمل آن برای کبوتر زیاد دشوار نبود.
کبوترهای جاسوسی به طور معمول توسط هواپیما، بر فراز سرزمینهای موردنظر رها میشده و بعد از انجام مأموریت به انگلستان و محل زندگی خود بازمیگشتند. استفاده از کبوتر در جنگ اول جهانی توسط انگلیسیها بسیار وسیع بود و جهت عکسبرداری از مواضع متحدین کمک شایانی برای آنها محسوب میشد.
فعالیت های سرویسهای جاسوسی در جنگ اول جهانی در ایران
اما آلمانیها که از اهمیت جاسوسی و نفوذ در اقوام غرب آسیا مخصوصا همنژادیهای خود در ایران غافل نبودند در شرایط مناسبی که شیخالاسلام عثمانی و بسیار از مراجع تقلید علیه منافع انگلیس و روسیه اعلام جهاد داده بودند؛ شرایط برای ورود آلمانیها به این مناطق مهیا شد.
واسموس اولین شخصی بود که مسئولیت کنترل جنوب ایران به عهده او گذاشته شده بود. او با زبان ایرانی و با لهجه بعضی از اقوام آشنا بود و این امر مانع لورفتن او در شرایطی میشد که انگلیسیها نفوذ و قدرت جاسوسی زیادی از ایران داشتند. قدرت جاسوسان آلمانی به حدی برای اختفا قوی بود که نیدر مایر، جاسوس سرشناس ژرمنها میگوید: «با شیوه تغذیه و نحوه زندگی ایرانیها از دیرباز آشنا بودم. هنگامی که زیر نظر بودم درست مانند اهالی بومی وضو میگرفتم و نماز میخواندم.»
آلمان بعد از روسیه و شوروی به عنوان یک رقیب در سیاست ایران رخنمایی کرد. آنها علاقه زیادی به نفوذ در خاورمیانه مخصوصا ایران داشتند. در ابتدا مبادرت به تاسیس خط کشتیرانی بین آلمان و خلیجفارس نمودند و با هوادارانی که در دولت و مجلس پیدا کرده بودند موافقت تاسیس شعبات بانکی را دریافت کردند. ولی مخالفت روس و انگلیس بهقدری بود که این برنامهها عملی نشد. این کوشش قبل از وقوع جنگ اول جهانی بود؛ اما بااینحال آلمان توانست بهقدر کافی در ایران نفوذ داشته باشد.
علاقه آلمان به ایران در واقع پس از شروع جنگ اول قوت و شدت گرفت اعمال نفوذ آنها بهویژه وزیر مختار آلمان در دولت و مجلس ایران به حدی رشد یافت که در سال ۱۹۱۵ اکثر نمایندگان تمایل بسیاری به آن کشور داشته و دولت هم تااندازهای در ظاهر و در باطن متمایل به آلمان شده بود. این روند بهگونهای در حال تکمیل بود.
ظاهرا مستوفیالممالک که نخستوزیر ایران بود به طور مخفیانه با آلمانیها همکاری میکرد. اما این موضوع از چشم تیزبین جاسوسان روس و انگلیس دور نماند و نزدیک بود جنگی را برای کشور به ارمغان بیاورند. بااینوصف نمایندگان المان و اتریش از تهران به قم رفتند تا حساسیت موضوع را کم کنند. آلمانیها رگ خواب ایرانیان را پیدا کرده بودند.
آنها با توجه به مذهبی بودن این خطه، سعی داشتند آلمان را یگانه دوست ملت پارس معرفی کرده و شایعاتی مبنی بر مسلمان شدن قیصر آلمان هم بر سر زبانها انداختند. آنها مدعی بودند که نژاد آلمان در واقع اصلش در ایران و کرمان بوده و شاید ژرمان و کرمان را بر این اساس میدانستند.
سرویس جاسوسی آلمان در جنگ جهانی اول پایهگذار قیامهای علیه انگلیس و شوروی
آنها برنامه اصلی خود را بر شورش و بلوا علیه انگلیسیها برنامهریزی و اجرا میکردند. عدهای از زندانیان فراری آلمان و اتریش که از اردوگاههای روسیه فرار کرده بودند به همراه تعدادی از جاسوسان و نظامیان کارکشته و حرفهای که از آلمان به طور مستقیم وارد ایران شده بود دست در دست هم این برنامه را به جلو میبردند.
یکی از سرکردگان این عملیاتها واسموس معروف به لورنس آلمانی بود. فعالیتها و اقدامات او به همراه دوستانش باعث شکست سنگین انگلیسیها در کوت العماره مقابل قوای عثمانی شد. در سال ۱۹۱۵ انگلیسیها به بصره حمله کردند. آلمانیها تصمیم گرفتند با یک کشتی بخار به نام اکباتانا و یک ناو عثمانی، آبادان را که در سیطره بریتانیا بود به آتش بکشند؛ ولی از این برنامه صرفنظر کردند؛ زیرا احتمال دادند آبادان به درد خودشان بخورد.
در همان سال واسموس توانست تعدادی از عشایر را برای جنگ مسلحانه با انگلیسیها ترغیب کند و با وجود ظلم و ستمی که انگلیسیها به ایرانیها روا داشتند عشایر جنوب به فرماندهی دلاوری شجاع و رشید به نام رئیسعلی دلواری آمادگی مبارزه با امپریالیسم انگلیس را داشتند.
در همان سال و در شمال ایران قیام میرزا کوچک خان شکل گرفت و با وجود این که آلمان مشغول جنگ با روسیه بود و ایرانیها علاقهمند به شکست روسیه توسط آلمان بودند تا سیطره نظامی روسیه، از ایران برود؛ از تعداد اندک مستشاران موجود آلمانی بهخوبی استقبال شد.
در سال ۱۹۱۵ واسموس در قم و با لباس مبدل دستگیر و تحویل انگلیسیها شد؛ اما اقدامات اطلاعاتی و شبهه نظامی آلمان با وجود تعداد اندک توانست ضربات بسیار سهمگین بر پیکره متفقین وارد ساخته و آنها را مجبور کرد تا نیروهای وی را با وجود کمبود نیرو و درگیریهای متعددی که در حضره بینالنهرین و اروپا داشتند؛ مشغول درگیری با آلمانیها و ایرانیها معترض در ایران نگه دارد.
پس از پایان جنگ جهانی اول، قدرتها بیشتر از گذشته به اهمیت سازمانهای جاسوسی و ضد جاسوسی خود پی بردند و سعی در تقویت آن نمودند. تضادهای روسیه و انگلستان که در زمان جنگ و با وجود دشمنی مشترک فراموش شده بود رخ نمایان کرد.
پایان جنگ و ادامه دار بودن جاسوسی در جنگ جهانی اول توسط کشورهای درگیر
در سال ۱۹۲۲ سازمان جاسوسی انگلستان با استفاده از روسهای مهاجر و ناراضی ضد منافع روسیه اقدامات تروریستی و جاسوسی انجام داده و GPO سازمان وقت شوروی بدل آن عملیات را انجام میداد و رمز عملیاتش را تراست نامید.
مرکز اپوزیسیون روسها لهستان بود و رئیس آن ساونیکوف، انقلابی معروف روس که خدمات زیادی برای پیروزی انقلاب ۱۹۱۷ انجام داده بود. ساونیکوف بعدها با بلژیکیها اختلاف پیدا کرد. این اختلاف به حدی رسید که منجر به دشمنی با دولت مرکزی شد. او پس از سال ۱۹۱۸ رهبری عملیات ترور و جاسوسی علیه رژیم را بر عهده گرفته بود. او توانست حدود سی هزار مخالف را وارد تشکیلات خود کرده که بسیاری از آنها، جاسوسان GPO بودند.
GPO آنقدر با اقتدار در سازمان تراست نفوذ یافت که یکی از افسران عالی رتبه سازمان در پوشش یکی از رهبران توانست به مسکو، پاریس و ورشو سفر کرده و با ساونیکوف ملاقات کند. روسیه جاسوسان زیادی را به شیوه حرفهای پرورش داد.
جاسوسی به نام آقابکف یکی از عالی ترین جاسوسان روسیه در زمان خودش و شاید سایر زمانها بوده است. او از کودکی به زبانهای ترکی و فارسی تسلط پیدا کرده و چون ارمنی بود بیشک زبان مادری خود راهم به خوبی تکلم میکرد. او در چکا و پس از آن GPO خدمت میکرد. او به چکا پیوست و در مأموریت مهمی که به عهده او بود موفق به پیدا کردن انور پاشا دشمن سرسخت عثمانی روسها شد و با هدایت سواره نظام روسها باعث کشته شدن انورپاشا گردید.
او در ایران، افغانستان و ترکیه مأموریتهای مهمی را برای سرویس خود انجام داده و مسئول پناهندهگان غیر قانونی شوروی در ترکیه که شغل مهمی درنوع خود بود محسوب میشد. در سال ۱۹۲۷ آقابکف تحت عنوان وابسته سفارت شوروی وارد ایران شد. او از مأموران ارشد سازمان GPO و KGB بود.
البته روسها قبل از آقابکف در ایران و همسایگان، فعالیتهای زیادی داشته و سعی فراوانی در نفوذ در ارامنه و کردهای ایران و سایر نقاط داشت تا بتوانند رژیمهای کمونیستی در آن جا برپا نمایند. اما در مورد آقابکف شاید ترغیب و اغفال یک چنین جاسوس خبرهای، برنامه مهمی برای سرویس مخفی انگلستان بود، چرا که در استانبول با دختری انگلیسی آشنا شد و به فرانسه گریخت.
ظاهرا آن دختر جاسوس انگلستان بوده که منجر به دستگیری حدود چهارصد و سی نفر در ایران از جمله تیمور تاش، وزیر مقتدر دربار رضاشاه شد. این عملیات شوک بسیار مهمی به سرویس شوروی بود و شاید تا آن زمان و دهه بعد قویترین فریبی بود که روسها خورده بودند. جالب است که او در سال ۱۹۳۷ در پیرینه فرانسه توسط تروریستهای سرویس مخفی شوروی ترور شد.
آلمانیها هم در جنگ اول جهانی از نظر جاسوسی و برخورداری از سرویسهای مخفی دارای تبحر بوده و به نتایج خوبی هم رسیدند. در جنگ جهانی اول انگلیسیها در یافته بودند بسیاری از اسرارجنگی آنها لو می رود؛ آلمانها در موارد زیادی توسط حملات برق آسای هواپیماهایشان و زیر دریاییهای خود توانسته بودند کشتی های انگلیسی مستقر در خاورمیانه را غرق کرده و ضربات سنگینی به پیکره بریتانیا وارد کنند.
آلمان نه تنها خود را ابرقدرت می دانست؛ بلکه سرویسهای مخفی خود را قدیمی ترین و وسیع ترین نظامهای اطلاعاتی و جاسوسی تصور میکردند. در همین راستا سروان موریس افسر اداره اطلاعات ارتش انگلستان گزارشی از افراد دایره اطلاعات مستقر در قاهره دریافت کرده بود که می بایست برای تحقیقات به هتلی در قاهره مراجعه کند.
سروان موریس به عنوان یک ستوان ارتش وارد هتل شد و در تحقیقات اولیه چیز مشکوکی به نظرش نرسید. پس از گذشت چند روز باهویت شخصی روبرو شد که خود را سرگرد میشل معرفی کرده بود که ظاهرا به عنوان یک پزشک ارتش انگلیس در حال خدمت بود. مأموران مخفی انگلیس در یک تصادف عمدی میشل را مجبور به رفتن به بیمارستان می کنند. در کیف او یک فرستنده رادیوئی کوچک به همراه کاربنی که از آن برای نوشتن گزارش های محرمانه استفاده میکردند پیدا کردند.